سردار فاطمی

یامهدی جهان در انتظار توست.....

ماجرای اسلام آوردن ناپلئون بناپارت


در آن وقت بیشتر مردم مصر معتقد بودند که ناپلئون مسلمان شده است؛ او هم از این شایعه بدش نمی‌آمد و آن را تکذیب نمی‌نمود زیرا از آن اغراض سیاسی خود را تامین می‌نمود.


متن زیر مقاله‌ای است تحت عنوان «عقیده ناپلئون درباره اسلام» که درباره نگاه ناپلئون بناپارت، پادشاه فرانسه نسبت به آیین‌های آسمانی و بالاخص دین اسلام، در یکم آذر 1327 در شماره 219 مجله آیین اسلام به چاپ رسیده است. متن زیر افزون بر اطلاعات تاریخی چند نکته مهم را دربر دارد که می‌تواند وضعیت سال‌های دهه 20 ایران را نشان دهد.

در این مقاله، نویسنده تلاش دارد که کارآمدی و مقبولیت اسلام را در پرتو تایید یکی از شخصیت‌های مطرح تاریخی اثبات کند که در آن روزگار، امر رایجی بود. در رقابت با اندیشه‌ها و نظرات ضددینی جریان روشنفکری که می‌کوشید با علم کردن دانشمندان و مشاهیر غربی به تخطئه اسلام بپردازند، طرفداران مذهب هم از همین طریق به مقابله می‌پرداختند و با ذکر مزایای اسلام در زبان مشاهیر دیگر ممالک از اهمیت و فواید آیین خود می‌نوشتند. نکته قابل ذکر دیگر، صراحت نویسنده در رد سکولاریسم و تاکید بر مزایای «حکومت اسلامی» است که نشان می‌دهد روحیه بازگشت به خویشتن، حتی در ابعاد سیاسی و اجتماعی آن از همان اوان دهه 20 و شاید قبل‌تر توجه اندیشمندان و مصلحان جامعه را به خود جلب کرده بود. متن مقاله را به نقل از هفته‌نامه آیین اسلام می‌خوانید:

ناپلئون بناپارت

« ناپلئون بناپارت راجع به ادیان آسمانی می‌گوید: «تمام ادیان خوب است ولی دین اسلام به عقل و مذاق بشر از همه نزدیک‌تر و قابل‌قبول‌تر است.» این شخص که یکی از رجال تاریخی عالم است تا وقتی به امپراتوری نرسیده بود نسبت به اسلام تمایل زیادی اظهار می‌داشت. ناپلئون یکی از فاتحین مصر است و پس از آنکه آن کشور را از امراء «ممالیک» گرفت، در حدود سه سال در آنجا بود و اساس بیداری مصر از او است. ناپلئون می‌خواست امپراتوری عظیم اسلامی را زنده کند و دوباره مسلمین را زیر پرچم واحدی درآورد. تاریخ گذشته و عظمت اسلام او را خیره کرده بود و به قراری که تواریخ نقل می‌کنند، قبل از آنکه حمله خود را به مصر شروع کند راجع به اسلام مطالعات و تحقیقاتی کرده و به قوانین آن آشنا شده و فریفته آن احکام گردیده و اثر این علاقه در موقع قانون‌گذاری او ظاهر شده است؛ زیرا در آن قوانین از احکام شریعت اسلام زیاد استفاده کرده است.

این افکار را بارها با علماء مصر در میان نهاده بود و از آن‌ها خواسته بود که به مسلمین امر کنند با او در این اقدام همراهی نمایند ولی روحانیون مصر این امر را به شرط اسلام آوردن ناپلئون و سربازان فرانسه قبول کردند و او نیز برای قبول این پیشنهاد یک سال مهلت خواست اما در این مدت اوضاع تغییر کرد و ناپلئون مجبور به مراجعت به فرانسه گردید و در آنجا بخت با او یاری کرد و تاج و تخت فرانسه را به دست آورد و افکارش تغییر نمود

در مصر با علماء مسلمین فوق‌العاده خوش‌رفتاری می‌کرد و مخصوصا با رئیس جامع ازهر مراوده داشت. در خطاب‌های خود همیشه می‌گفت: «ما مسلمان‌ها» [یعنی خودش را با مسلمان‌ها به شمار می‌آورد و] در مراسلات و احکامی که صادر می‌کرد اغلب شهادتین را در صدر آن‌ها قرار می‌داد. در مجالس در هنگام مباحثه و گفتگو گاهی می‌گفت: «به پیغمبر صلوات بفرستید.» با روحانیون راجع به دین اسلام صحبت می‌کرد و خود را طرفدار آن قرار می‌داد تا جایی که این رفتارها موجب شد که شایعه اسلام آوردن این فرمانده در میان مصریان رواج یابد. آری در آن وقت بیشتر مردم مصر معتقد بودند که ناپلئون مسلمان شده است؛ او هم از این شایعه بدش نمی‌آمد و آن را تکذیب نمی‌نمود زیرا از آن اغراض سیاسی خود را تامین می‌نمود.

مورخین آن عصر و عصور تالیه نیز تا حدی به این شایعات متاثر شده‌اند و از اقوال و شواهد زیادی ذکر کرده‌اند که دلالت بر اسلام آوردن ناپلئون بوده است اما حقیقت این است که ناپلئون هیچ‌گاه مسلمان نشده و در آن وقت که در مصر بود و هنوز خواب‌های شیرین امپراتوری فرانسه و تسلط بر اروپا را ندیده و آن خیالات در مغزش رخنه نکرده بود جنبه جاه‌طلبی او این خیال را برایش ایجاد کرد که شرق بی‌صاحب را تصاحب کند و امپراتوری پیر و فرتوت عثمانی را منقرض نماید و به جای آن یک امپراتوری عظیمی که تا سواحل خلیج فارس امتداد داشته باشد به وجود آورد و پایتخت آن را در قاهره قرار دهد و خودش به نام امپراتوری اسلام بر اریکه حکم تکیه زند و به فتوحات خود امتداد دهد و هندوستان را از انگلیسی‌ها انتزاع نماید.

ناپلئون بناپارت

این افکار را بارها با علماء مصر در میان نهاده بود و از آن‌ها خواسته بود که به مسلمین امر کنند با او در این اقدام همراهی نمایند ولی روحانیون مصر این امر را به شرط اسلام آوردن ناپلئون و سربازان فرانسه قبول کردند و او نیز برای قبول این پیشنهاد یک سال مهلت خواست اما در این مدت اوضاع تغییر کرد و ناپلئون مجبور به مراجعت به فرانسه گردید و در آنجا بخت با او یاری کرد و تاج و تخت فرانسه را به دست آورد و افکارش تغییر نمود و در عوض تشکیل امپراتوری اسلام نقشه تشکیل امپراتوری اروپا از دماغش سر زد و از آن وقت به بعد حتی در دوره‌ای که در تبعید به سر برده دیگر کسی افکاری شبیه افکاری که در مصر داشت از او ندیده است و با وجود این نمی‌شود انکار نمود که این فاتح عظیم توجه خاصی به اسلام داشته و به این دین احترام می‌گذارده و احکامش را برای بشر مفید می‌دانسته است.

مورخین آن عصر و عصور تالیه نیز تا حدی به این شایعات متاثر شده‌اند و از اقوال و شواهد زیادی ذکر کرده‌اند که دلالت بر اسلام آوردن ناپلئون بوده است اما حقیقت این است که ناپلئون هیچ‌گاه مسلمان نشده و در آن وقت که در مصر بود و هنوز خواب‌های شیرین امپراتوری فرانسه و تسلط بر اروپا را ندیده و آن خیالات در مغزش رخنه نکرده بود

توجه بزرگان عالم به این دین مقدس علی‌الخصوص توجه شخصی مانند ناپلئون که همه جهانیان حتی دشمنانش به نبوغش اعتراف دارند، بزرگترین دلیل عظمت این دین است. همه این‌ها اسلام را دینی دانسته‌اند که با عقل بشری سازگار است و دین و دنیا را تامین می‌کند و برای هدایت بشر و برقراری نظم و آرامش بهترین قوانینی را حاوی است. دینی است که مایه عمران و آبادی و سیاست عالم است و همان‌قدر که ناظر به امور معنوی و اخروی است از امور دنیوی بهره و نصیب دارد. حکومت اسلامی بهترین حکومات و تمدن آن عالی‌ترین و مقدس‌ترین تمدن‌ها است. علوم اسلامی برای پرورش روح و تهذیب اخلاق مفیدترین علوم است و تمام این مزایا در دوران حکومت اسلامی ثابت شده است. تخلق به اخلاق اسلام سرچشمه سعادت و کامیابی است ولی مایه بسی تاسف است که امروز از تمام این مزایا خود را محروم کرده‌اند و در دره هولناکی از فساد و انحطاط افتاده‌اند.»

ناپلئون بناپارت
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
یحیی باباییان

گام به گام تا سبک زندگی مهدوی

"سبک زندگی " اصطلاحی است که زیاد خوانده یا شنیده ایم؛ در این زمانه که عصر برخورد آراء و افکار و تمدن ها و فرهنگ هاست، سبک زندگی حکم لشکر نامحسوسی را دارد که اگر تمدنی بتواند سبک و روش خود را در تمدن، مقابل تبلیغ جاری سازد در واقع مرز های جغرافیای فکری خود را گسترش داده و ملت حریف را به مردم خود افزوده است.

 

سه گام اساسی در مسیر سبک زندگی

اینطور به نظر می رسد که برای بررسی سبک زندگی قبل از هر چیز باید "انسان" یعنی حامل مفهوم "زندگی کردن "را بشناسیم و تا او را نشناسیم یافتن روشی برای بودن او روی این کره خاکی به بیراهه رفتن است و بعد از شناخت انسان شناخت محیط او ضروری به نظر می رسد، چرا که زندگی یعنی ارتباط برقرار کردن انسان با سایر موجودات اعم از خالق هستی، سایر انسان ها، حیوانات، گیاهان، زمین، دریاها، جنگل ها، کرات و... در واقع زندگی حاصل ارتباط هر لحظه ی انسان با سایر موجودات است .

بعد از این دو مرحله نوبت به شناخت سبک و روش برقراری ارتباط بین انسان و سایر موجودات می رسد، در واقع منظور از "سبک " در اینجا کیفیت برقراری ارتباط است اینکه با چه موجودی چگونه، کی، کجا و چه مقدار ارتباط بگیریم را سبک و روش می نامند؛ و اما توضیح مطالب بالا :

 

گام اول: شناخت انسان

انسان کیست ؟ جسم است یا روح یا تلفیق این دو؟ و ... در این خصوص هر مکتب و دین و آیینی تعاریفی ارائه داده و متفکرین بشر کتاب ها و سخنرانی های زیادی در این زمینه داشته اند که فرصت پرداختن به آنها نیست اما به نظر می رسد در یک نگاه کلی به انسان، بتوان او را " موجود نیازمندی معرفی کرد که اگر نیازهایش برآورده شود می تواند در قله های رفیع کمال بنشیند ."[1]

وقتی نوزاد انسان به دنیا می آید به قدری محتاج است که کمترین قدرت دفاعی ندارد، حتی پشه ای را نمی تواند از خود دور کند، انسان محتاج به علم، خوراک، پوشاک، امنیت، خانواده و... است؛‌ و اگر نیازهایش به موقع و به اندازه، تأمین شد رشد می کند، به کمال می رسد و جامعه ای را مدهوش خود می کند. معلمان بشر را ببینید، بزرگان علم و عرفان را ببینید که چطور زندگی سایرین را تحت الشاع قرار داده اند؟!

 

گام دوم: شناخت محیط زندگی

گفتیم انسان ذاتا محتاج است پس برای رفع نیازها و نواقصش باید خوراک داشته باشد، باید تغذیه شود، و این خوراک از محیط به دست می آید. این است که عرض کردیم زندگی یعنی ارتباط انسان با سایر موجودات. اما این ارتباط قوانین و حدود و ثغوری دارد. اینکه چه ارتباطی به کمال انسان کمک می کند، ریشه در تعریف ما از کمال انسان دارد و نگرش ما نسبت به خود و جهان اطرافمان تعیین کننده این تعریف است.

ارتباط انسان با سایر موجودات بر نقطه ی باورهای انسان شکل می گیرد. شما وقتی باور دارید برای درمان بیماری و رسیدن به کمالِ صحت باید اقدامی کنید، حرکت کرده و این حرکت شما یا جنبه ی ایجابی دارد مثلا دارویی مصرف می کنید یا جنبه ی سلبی دارد مثلا پرهیز می کنید. باورهای ما حرکت های ما را شکل می دهند و حرکت های فکری، روحی و جسمی ما هستند که ما را به کمال می رسانند، یا در نقصان نگه می دارند. و زندگی یعنی همین باورها و عمل به آنها.[2]

اما اینکه باور صحیح چیست و عقیده ی بر حق کدام است حرف دیگری است که فعلا به آن نمی پردازیم.

 

گام سوم: شناخت سبک زندگی صحیح

اگر درک کردیم که باید با سایر موجودات ارتباط برقرار کنیم تا نیازهایمان برطرف شده و به کمال برسیم، ناگزیر باید چگونگی و اندازه و زمان این ارتباط را بررسی کنیم و این چیزی است که سبک و روش را به وجود می آورد. انسان می داند که اگر به طور مستقیم با نیش مار ارتباط بگیرد و زهر او را وارد بدنش کند خواهد مُرد، پس به دنبال روشی برای برقراری ارتباط با او می گردد تا منفعتش تأمین شود لذا واکسن را می سازد و این ارتباط را اندازه می زند و تقدیر می کند و روش صحیح ارتباط را می یابد.

در باور ما شیعیان دوازده امامی، در هر دوره ای برای این حرکت مستمر انسان تا بی نهایت، شاخصی قرار داده شده که "امام و حجت" خداوند بر مردم است، اوست که صحیح ترین باور و اعتقاد را در وجود خود به فعلیت رسانده و همه ی اعمال او حاصل درست ترین ارتباط -در هر لحظه- با اطرافش است و اوست که می تواند و باید الگوی انسان در سبک زندگیش باشد

دو پاسخ متفاوت به یک سوال کلیدی

بعد از بررسی اجمالی این سه مفهوم برگردیم به اصل بحث و آن ارائه ی توضیحاتی در مورد سبک زندگی است. نویسنده بر این باور است که سبک زندگی ریشه ای عمیق در باورها و اعتقادات ما دارد و سر سلسله ی این باورها، باور به خود است: "من کیستم؟"

اگر خود را همچون سایر موجودات حاضر بر کره ی زمین دیدیم که مدتی زندگی می کنند و می خورند و می خوابند و ... در انتها هم می میرند، به نظرم زیاد به دنبال سبک و روش زندگی نگردیم بهتر است! چرا که نیازهای مشترک جامعه ی انسانی و قوای به فعلیت رسیده ی انسان ها بالاخره روشی برای برقراری ارتباط با سایر موجودات اعم از خالق و مخلوق به ما نشان خواهد داد. در هر دوره ای غریزه ی زیاده خواهی و ریاست طلبی عده ای به فعلیت رسیده و امیر و پادشاه مستبدی از آنها ساخته و ضعف نفس عده ای هم دستیارانی برای این امیران ساخته و حکومتی شکل گرفته و کم و زیاد، خوب و بد، روزگار سایر مردم سپری شده و همگی به تاریخ پیوسته اند!

اما اگر خود را برتر از سایر مخلوقات یافتیم و به جای نقطه ی تولد و مرگ در دنیا، ابتدایی بدون پایان برای خود تصور کردیم و در کشف رابطه ی خود با سایرین، انسان را امیر و حاکم و مخدوم و مسجود یافتیم[3و4]، جا دارد برای سبک و روش صحیح زندگی بر این کره ی خاکی دغدغه داشته باشیم تا آن سبک و روش بتواند ما را در جایگاه اصلی مان بر پهنه ی هستی بنشاند و اسیر خودکامگان نشویم و سر تسلیم در برابر حق و حق مداران فرود آریم و در حکومت صالحان نفس بکشیم.

هر کدام از این دو باور، ما را به روشی مجزا فرامی خواند.

تفکر

باور اول: چشم بسته و دست به سینه

در باور اول هیچ مهم نیست چه روشی داشته باشیم بلکه کافی است گوش به غریزه و شیاطین جنی و انسی[5] و جوِّ جامعه و حکومت موجود بسپاریم که آنها روش و سبکی برای ما تعیین خواهند کرد. غریزه ی لذت جویی، ما را به غذای لذیذ و ... سوق می دهد و جوِّ جامعه، ما را به نفع یا به ضرر عده ای به حرکت در می آورد و یا حس راحت طلبی و حب نفس، ما را به موجودی منفعل تبدیل می کند و مُدهای هر دوره شکل و ظاهر ما را می سازند و خوراک چشم و گوش و فکر ما را فراهم کرده و در نهایت شخصیت ما را می سازند!

حکومت های وقت قوانین مدنی را تنظیم کرده و ما را مجبور به اطاعت می کنند طوری که حتی زمین را مرکز جهان می‌شمارند و تو را مجبور به پیروی از این خرافه می کنند، هر چند به یقین بدانی که زمین به دور خورشید می چرخد نه خورشید به گِرد زمین !(اشاره به زندگی گالیله).

 

باور دوم: افقی تا بی نهایت

اما در باور دوم ناگزیری برای رسیدن به مقام ربوبیت و تسلط بر سایر مخلوقات از جاده ی عبودیت بگذری[6] و عبد هر خدایی هم نشوی که یا همچون تو نیازمند است و یا حتی پست تر و نیازمندتر از توست[7]، باید به خدایی باور داشته باشی که مسلط بر توست و او می تواند جوابگوی همه نیازهای قبل و فعل و آینده تو باشد چرا که نیازهای تو ریشه در گذشته و حال و آینده دارد که تو از جایی آغاز کرده ای و به سوی بی نهایت در حرکتی [8] و دنیا فقط منزلی از این منازل سر راه توست! پس اگر اینطور شد ارتباطم با خالق و انسان و حیوان و سنگ و... باید حساب شده و به اندازه باشد.

دیگر نمی توانم اسیر لذت شوم چرا که لذت جویی تا جایی مفیدِ کمال من است و بعد آن ضرر می زند.

خوردن لذت دارد ولی هر غذای لذیذی مفید نیست، فست فودها لذیذند ولی... .

دیگر نمی توانم اختیارم را به جوِّ جامعه و مُدهای روز دهم، چرا که هر مُدی برای رشد من مفید نیست.

من ظهور زیباییم را دوست دارم و تعریف و تمجید شدن به خاطر آن را می پسندم ولی اگر این خودنمایی مزاحم امنیت من شود چه؟ بلبل اسیر تمایلات انسان می شود چون زیبایی آوازش را حراج کرده است!

اگر خود را برتر از سایر مخلوقات یافتیم و به جای نقطه ی تولد و مرگ در دنیا، ابتدایی بدون پایان برای خود تصور کردیم و در کشف رابطه ی خود با سایرین، انسان را امیر و حاکم و مخدوم و مسجود یافتیم، جا دارد برای سبک و روش صحیح زندگی بر این کره ی خاکی دغدغه داشته باشیم تا آن سبک و روش بتواند ما را در جایگاه اصلیمان بر پهنه ی هستی بنشاند

شاخص برتر، زندگی بهتر

و اینجاست که اگر برای کسی باور دوم شکل گرفت ناچار است در هر لحظه، طبق باورهایی درست، ارتباطی درست و صحیح با سایرین داشته باشد و الا در تضاد غرایز و قوانین و... رسیدن به کمال انسانی کاری است مشکل؛ لذا در باور ما شیعیان دوازده امامی، در هر دوره ای برای این حرکت مستمر انسان تا بی نهایت، شاخصی قرار داده شده که "امام و حجت" خداوند بر مردم است، اوست که صحیح ترین باور و اعتقاد را در وجود خود به فعلیت رسانده و همه ی اعمال او حاصل درست ترین ارتباط  - در هر لحظه - با اطرافش است و اوست که می تواند و باید الگوی انسان در سبک زندگیش باشد.[9]

لذا بر این باوریم که در این عصر آخرالزمان الگو و نمونه ی سبک صحیح زندگی "سبک زندگی مهدوی" است. این روش زندگی که در واقع روش زندگی اسلام ناب محمدی (صلی الله علیه و آله) می باشد دارای مولفه هایی است که در همه موضوعات زندگی انسان اعم از علوم انسانی و تجربی، اقتصاد و فرهنگ، و حتی خوردن و خوابیدن و... حرف دارد.

بررسی این موارد را به فرصتی دیگر موکول می کنیم.

 

پی نوشت:

1) یَا أَیُّهَا النَّاسُ أَنتُمُ الْفُقَرَاء إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمِیدُ: اى مردم شما به خدا نیازمندید و خداست که بى‏نیاز ستوده است.( فاطر/ آیه 35)

2) اشاره به جمله ی معروف "إنّ الحیاة عقیدة و جهاد" شایان ذکر است که این جمله، مصراع دوم از یک بیت شعر و بدین‏گونه است: "قف دون رأیک فی الحیاة مجاهداً إنّ الحیاة عقیدة و جهاد: در زندگی پای عقیده‏ات بایست و در راه آن تلاش کن؛ به راستی که زندگی، عقیده داشتن و در راه آن تلاش کردن است. سراینده این شعر، شاعری مصری به نام احمد شوقی بوده است ولی بعضی آن را حدیثی از امام حسین علیه السلام دانستند ولی شهید بزرگوار مطهری در کتاب "انسان کامل" حدیث بودن این جمله را رد کرده و صرفا داشتن یک عقیده را کافی و منجی نمی داند بلکه حق مداری و تطابق عقیده با حق را، راه نجات معرفی می کند.(نگاه کنید به: http://www.quran.porsemani.ir/node/4382 )

3) اللَّهُ الَّذِی سَخَّرَ لَکُمُ الْبَحْرَ لِتَجْرِیَ الْفُلْکُ فِیهِ بِأَمْرِهِ وَلِتَبْتَغُوا مِن فَضْلِهِ وَلَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ * وَسَخَّرَ لَکُم مَا فِی السَّماوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ جَمِیعاً مِنْهُ إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیَاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ : خداوند همان کسی است که دریا را مسخّر شما کرد تا کشتی‏ها به فرمانش در آن حرکت کنند و بتوانید از فضل او بهره گیرید و شاید شکر نعمت‌هایش را به جا آورید* او آنچه در آسمان‌ها و آنچه در زمین است همه را از سوی خودش مسخر شما ساخت، در این نشانه‏هایی است برای کسانی که می‏اندیشند.» (جاثیه /12-13)

4) وَ إِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِکَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِیسَ کَانَ مِنَ الْجِنِّ فَفَسَقَ عَنْ أَمْرِ رَبِّهِ أَفَتَتَّخِذُونَهُ وَذُرِّیَّتَهُ أَوْلِیَاء مِن دُونِی وَهُمْ لَکُمْ عَدُوٌّ بِئْسَ لِلظَّالِمِینَ بَدَلًا : [یاد کن] هنگامى را که به فرشتگان گفتیم آدم را سجده کنید پس [همه] جز ابلیس سجده کردند که از [گروه] جن بود و از فرمان پروردگارش سرپیچید آیا [با این حال] او و نسلش را به جاى من دوستان خود مى‏گیرید و حال آنکه آنها دشمن شمایند و چه بد جانشینانى براى ستمگرانند) کهف / آیه 50)

5) وَلاَ تَأْکُلُواْ مِمَّا لَمْ یُذْکَرِ اسْمُ اللّهِ عَلَیْهِ وَإِنَّهُ لَفِسْقٌ وَإِنَّ الشَّیَاطِینَ لَیُوحُونَ إِلَى أَوْلِیَآئِهِمْ لِیُجَادِلُوکُمْ وَإِنْ أَطَعْتُمُوهُمْ إِنَّکُمْ لَمُشْرِکُونَ : و از آنچه نام خدا بر آن برده نشده است مخورید چرا که آن قطعا نافرمانى است و در خفا ‏شیطانها به دوستان خود وسوسه مى‏کنند تا با شما ستیزه نمایند و اگر اطاعتشان کنید قطعا شما هم مشرکید(انعام /آیه 121)

6) امام صادق علیه السلام به فضیل فرمود: یا فُضَیلُ اَلْعُبودِیَّةُ جَوْهَرَةٌ کُنْهُهَا الرُّبوبِیَّةُفضیل! آیا تو می دانی که عبودیت چیست؟ آیا می دانی عبودیت چه گوهری است؟ عبودیت گوهری است که ظاهرش عبودیت است و کنه و نهایت و باطنش، آخرین منزل و هدف و مقصدش ربوبیت است. .. اصلاً معنی ربوبیّت یعنی تسلط، خداوندگاری، نه خدایی (مرتضی مطهری- آزادی معنوی- صفحه 94-92)

7) یَا أَیُّهَا النَّاسُ ضُرِبَ مَثَلٌ فَاسْتَمِعُوا لَهُ إِنَّ الَّذِینَ تَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ لَن یَخْلُقُوا ذُبَابًا وَلَوِ اجْتَمَعُوا لَهُ وَإِن یَسْلُبْهُمُ الذُّبَابُ شَیْئًا لَّا یَسْتَنقِذُوهُ مِنْهُ ضَعُفَ الطَّالِبُ وَالْمَطْلُوبُ : اى مردم مثلى زده شد پس بدان گوش فرا دهید کسانى را که جز خدا مى‏خوانید هرگز [حتى] مگسى نمى‏آفرینند هر چند براى [آفریدن] آن اجتماع کنند و اگر آن مگس چیزى از آنان برباید نمى‏توانند آن را بازپس گیرند طالب و مطلوب هر دو ناتوانند (حج / 73)

8) یَا أَیُّهَا الْإِنسَانُ إِنَّکَ کَادِحٌ إِلَى رَبِّکَ کَدْحًا فَمُلَاقِیهِ : اى انسان حقا که تو به سوى پروردگار خود بسختى در تلاشى و او را ملاقات خواهى کرد (انشقاق / 6)

9. لَقَدْ کَانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِّمَن کَانَ یَرْجُو اللَّهَ وَالْیَوْمَ الْآخِرَ وَذَکَرَ اللَّهَ کَثِیرًا : قطعا براى شما در [اقتدا به] رسول خدا سرمشقى نیکوست براى آن کس که به خدا و روز بازپسین امید دارد و خدا را فراوان یاد مى‏کند (احزاب / 21 )

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
یحیی باباییان

اراده‏ى خداوند، فوق اسباب طبیعى !

خدا

آیا انسان به سراغ پیر شدن می رود، یا پیر شدن در تعقیب انسان است؟ به طور یقین انسان به دنبال پیر شدن نمی رود. حتى دوست هم ندارد که پیر شود و قواى بدنش تحلیل روند!! بلکه پیر شدن در تعقیب انسان است و از اینجا معلوم می شود که جسم انسان که هر لحظه در حال استهلاک است در اختیار خودش نیست بلکه در اختیار یک خالق مقتدرى است که پیر شدن را خواه ناخواه به دنبالش می فرستد.


قَالَ رَبِّ أَنَّىَ یَکُونُ لِی غُلاَمٌ وَ قَدْ بَلَغَنِیَ الْکِبَرُ وَامْرَأَتِی عَاقِرٌ قَالَ کَذَلِکَ اللّهُ یَفْعَلُ مَا یَشَاء (آل عمران ـ 40)

گفت: «پروردگارا، چگونه مرا فرزندى خواهد بود؟ در حالى که پیرىِ من بالا گرفته است و زنم «نازا» ست! [فرشته‏] گفت: «[کار پروردگار] چنین است. خدا هر چه بخواهد مى‏کند.»

 

نکات آیه:

1ـ در آیه فوق زکریا به هنگام شرح پیرى خود مى‏گوید:

وَ قَدْ بَلَغَنِیَ الْکِبَرُ (پیرى به سراغ من آمده) ولى در آیه 8 سوره مریم از قول او مى‏خوانیم: وَقَدْ بَلَغْتُ مِنَ الْکِبَرِ عِتِیًّا (من به آخرین مرحله پیرى رسیده‏ام).

این اختلاف در تعبیر به خاطر آن است که همان طور که انسان به سوى پیرى مى‏رود، گویا پیرى و مرگ هم از طرف مقابل به سراغ او مى‏آید. چنان که على علیه السلام مى‏فرماید: اذا کنت فى ادبار و الموت فى اقبال فما اسرع الملتقى‏: (چون که تو به سوى پایان عمر مى‏روى و مرگ به سوى تو مى‏آید، چه زود به یکدیگر خواهید رسید.) (نهج البلاغه، حکمت 29)

2ـ "غلام" از نظر لغت به معنى پسر جوان است. و "عاقر" از واژه "عقر" به معنى "ریشه و اساس" یا به معنى "حبس" است و اینکه به زنان نازا عاقر مى‏گویند یا به خاطر آن است که کار آنان به پایان رسیده و یا اینکه از نظر تولد فرزند، محبوس گشته‏اند.

3- در اینجا سوالى پیش مى‏آید که تعجب و شگفتى زکریا با توجه به قدرت بى ‏پایان پروردگار براى چه بود؟

با توجه به آیات دیگر قرآن پاسخ آن روشن است. او مى‏خواست بداند که از یک زن نازا که حتى سال ها پیش دوران قاعدگى را پشت سر گذاشته بود چگونه ممکن است فرزندى متولد شود؟

جسم انسان که هر لحظه در حال استهلاک است در اختیار خودش نیست بلکه در اختیار یک خالق مقتدرى است که پیر شدن را خواه ناخواه به دنبالش می فرستد. لذا حضرت زکریا چنان که این آیه می فرماید می گوید: پیر شدن به سراغ من آمده است

چه تغییراتى در وجود او پیدا مى‏شود؟ آیا بار دیگر همچون زنان جوان و میانسال عادت ماهانه مى‏بیند یا به طرز دیگر آماده پرورش فرزند مى‏شود؟

به علاوه ایمان به قدرت خداوند غیر از شهود و مشاهده است. او در حقیقت مى‏خواست در اینجا ایمانش به مرحله شهود برسد و همانند ابراهیم که ایمان به معاد داشت و تقاضاى شهود مى‏کرد، مى‏خواست به چنین مرحله‏اى از اطمینان نایل گردد و این طبیعى است که هر انسانى هنگامى که با مسأله‏اى بر خلاف قوانین طبیعت مواجه مى‏شود در فکر فرو مى‏رود و تمایل پیدا مى‏کند که یک نشانه حسى براى آن بیابد.

4ـ صاحب تفسیر آسان در ذیل این آیه می فرماید: یک نکته لطیف این آیه آن است که آیا انسان به سراغ پیر شدن می رود، یا پیر شدن در تعقیب انسان است؟

به طور یقین انسان به دنبال پیر شدن نمی رود و حتى دوست هم ندارد که پیر شود و قواى بدنش تحلیل روند!! بلکه پیر شدن در تعقیب انسان است.

از اینجا معلوم می شود که جسم انسان که هر لحظه در حال استهلاک است در اختیار خودش نیست بلکه در اختیار یک خالق مقتدرى است که پیر شدن را خواه ناخواه به دنبالش می فرستد. لذا حضرت زکریا چنان که این آیه می فرماید می گوید: پیر شدن به سراغ من آمده است. (ابن عباس می گوید: عمر حضرت زکریا در موقعى که بشارت پسر را شنید- 120- سال و عمر زوجه‏اش- 98- سال بود-)

از جمله: (کَذَلِکَ اللّهُ یَفْعَلُ مَا یَشَاء) نیز استفاده می شود که در همین حالى که شما دو نفر پیر هستید، خدا یحیى را به شما عطا می کند، تا بدانید خدا هر عملى را که بخواهد می تواند انجام دهد و کوچکترین احتیاجى به کوچکترین وسیله‏اى ندارد

5ـ از ظاهر کلمه (رَبِّ) استفاده می شود که حضرت زکریا بدون واسطه با خدا این سخن را گفت. گرچه خدا می داند، ولى چون کلمه (أَنَّى) در قرآن به معناى (کیف) هم استعمال شده است. چنان که در آیه 259 بقره می فرماید: قَالَ أَنَّىَ یُحْیِـی هَـَذِهِ اللّهُ بَعْدَ مَوْتِهَا

لذا شاید بتوان گفت: کلمه (أَنَّى) که در این آیه است به معناى کیف باشد. یعنى چگونه براى من پسرى خواهد به وجود آمد و جمله: (وَ قَدْ بَلَغَنِیَ الْکِبَرُ وَامْرَأَتِی) یعنى و حال اینکه پیرى عارض من شده و زوجه‏ام نازا می باشد.

به عبارت دیگر از این جمله شریفه استفاده می شود که حضرت زکریا می خواهد از چگونگى تولید مثل از یک پیر مرد و پیر زن آگاه شود. نه اینکه در اصل قضیه تردیدى داشته است. لذا می گوید: چگونه از من که پیر شده‏ام و زوجه‏ام که نازا می باشد پسر به وجود مى‏آید!؟ و از جمله: (کَذَلِکَ اللّهُ یَفْعَلُ مَا یَشَاء) نیز استفاده می شود که در همین حالى که شما دو نفر پیر هستید، خدا یحیى را به شما عطا می کند، تا بدانید خدا هر عملى را که بخواهد می تواند انجام دهد و کوچک ترین احتیاجى به کوچک ترین وسیله‏اى ندارد.

 

پیام‏های آیه:

1ـ در نومیدى بسى امید است. «أَنَّى یَکُونُ لِی غُلامٌ»، «کَذلِکَ اللَّهُ یَفْعَلُ ما یَشاءُ»

2ـ در بیان ضعف‏ها از خود شروع کنیم. «بَلَغَنِیَ الْکِبَرُ وَ امْرَأَتِی عاقِرٌ»

اراده‏ى خداوند، فوق وسائل و اسباب طبیعى است. «یَفْعَلُ ما یَشاءُ»

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
یحیی باباییان

پدری که دخترش را به بهشت می برد

پدری که دخترش را به بهشت

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
یحیی باباییان

پاسخ رهبر انقلاب به پنج پرسش دانشجویان با موضوع استکبارستیزی ...

«جنبش دانشجوئی خصلت و خاصیتش در کشور ما لااقل اینجور است که ضد استکباری، ضد سلطه، ضد دیکتاتوری و طرفدار عدالت است... ۱۶ آذر مال دانشجوی ضد نیکسون، ضد آمریکا و ضد سلطه است.» ۱۳۸۷/۰۹/۲۴ پایگاه اطلاع رسانی KHAMENEI.IR به مناسبت روز دانشجو پاسخ رهبر انقلاب به ۵ سؤال دانشجویان درباره مسأله استکبار و نظام سلطه را منتشر می‌کند. این سؤالات در جلسات پرسش و پاسخ دانشجویان با حضرت آیت‌الله خامنه‌ای مطرح شده است.

* جمهوری اسلامی درباره رابطه با دولت آمریکا حساس است نه ارتباطات علمی و اقتصادی با آمریکا
پرسش دانشجو: نظر شما درباره ارتباط محدود علمی و اقتصادی با امریکا - به‌غیر از تسلیم و زیر سلطه رفتن - چیست؟
پاسخ رهبر انقلاب: به نظر ما ارتباط علمی با هر جامعه‌ای از جوامع علمی دنیا خوب است؛ البته در صورتی که مستلزم حاشیه‌های مضرّی نباشد. تماس علمی، فی نفسه بسیار خوب است و ارتباط اقتصادی هم همین‌طور است. شرکتهای گوناگونی در مراکز نفتی ما و در جاهای دیگر میآمدند و میرفتند؛ حتّی شرکتهای اقتصادی امریکایی هم تا چند سال قبل می‌آمدند نفت میخریدند و یا کار میکردند، تا این‌که خودشان این تحریمها را شش، هفت سال پیش گذاشتند. از نظر ما ارتباط با شرکتها و دستگاههای علمی ایرادی ندارد. آنچه روی آن حسّاسیت داریم، دولت امریکاست، که این هم کاملاً یک منطق مستحکم و قوی دارد، که مایلم در زمان دیگری در جمعی مطرح شود؛ الان وقت آن نیست.
بیانات در جلسه پرسش و پاسخ دانشجویان دانشگاه شهید بهشتی  ۱۳۸۲/۰۲/۲۲
 
* توجه دادن مردم به دشمن سلطه‌گر کمین گرفته از وظایف مهم مسئولان است
مسأله مطرح شده توسط یکی از دانشجویان: همه مشکلات را به گردن نیروهای خارجی (امریکای بیچاره!) نیندازید. رهبر کشور، خود باید پاسخگوی مشکلات کشورش باشد، نه یک کشور بیگانه.
پاسخ رهبر انقلاب: کاملاً درست است. اوّلاً امریکا خیلی هم بیچاره نیست؛ آن‌چنان هم که بعضی خیال میکنند، باچاره نیست! یک چیز میانه‌ای است. ما همه مشکلات را به گردن امریکا نمیاندازیم - مشکلات ما از خودمان است - منتها دشمن میخواهد از این مشکلات حدّاکثر استفاده را بکند و پدر کشور و ملت را دربیاورد؛ این را هم نگوییم؟! ما نمیگوییم اگر تورّم هست، تقصیر امریکاست؛ نه، اگر تورّم و کاهش قدرت خرید و کمبود اشتغال هست، چه کسی گفته تقصیر امریکاست؟ این تقصیر خود ماست، تقصیر مسؤولان است؛ اما اگر اسم امریکا را میآوریم، میخواهیم بگوییم گرگی کمین گرفته و پشت خم کرده تا به شما حمله کند؛ از این غافل نباشید. به مسؤولان میگوییم ضعفها را برطرف کنید؛ به شما میگوییم متوجّه این دشمن باشید تا به شما حمله نکند. وقتی دزدی کمین کرده است، وقتی حیوان وحشیای در کمین انسان است، وقتی دشمن سلطه‌گری در کمین یک ملت است، یکی از وظایف اساسی و مهم مسؤولان و رهبری کشور این است که به مردم بگویند توجّه کنید؛ و نیز کارهایی که میدانند جلوِ آسیب دشمن را میگیرد، به مردم بگویند و از آنها بخواهند؛ والّا نخیر، ما مشکلات داخلی کشور را به گردن امریکا نمیاندازیم.
اما این‌که رهبر باید پاسخگوی مشکلات کشور باشد، البته همین‌طور است و شکّی در این نیست؛ قانون هم موازین پاسخگویی را مشخّص کرده است. هر کس به هر اندازه که حوزه اختیارات اوست، باید پاسخگو باشد.
بیانات در جلسه پرسش و پاسخ دانشجویان دانشگاه شهید بهشتی  ۱۳۸۲/۰۲/۲۲
 
* نفی فرهنگ غرب به معنای نفی سلطه غرب است
پرسش دانشجو: میخواستم از حضورتان خواهش کنم که تعریف جامع و مانعی از غرب داشته باشید، که در کنار این که خوبیها را از غرب اخذ میکنیم، با حفظ اصول و ارزشهای اسلامی و ملیمان، بدیها را کنار بگذاریم. به نظر شما کلاًّ نقطه تعادل در این میان چیست؟
پاسخ رهبر انقلاب: این سؤال خیلی مهمّی است. من این‌جا چند نکته را در همین زمینه عرض میکنم. اوّل این که نفی غرب، به هیچ‌وجه به معنی نفی فنآوری و علم و پیشرفت و تجربه‌های غرب نیست و هیچ عاقلی چنین کاری را نمیکند. نفی غرب، به معنای نفی سلطه غرب است که هم سلطه سیاسی مورد نظر است، هم سلطه اقتصادی و هم سلطه فرهنگی. من در این فرصت اندک، در زمینه سلطه فرهنگىِ غرب چند جمله میگویم، شاید ان‌شاءاللَّه برای شما مفید باشد.
ببینید؛ فرهنگ غرب، مجموعه‌ای از زیباییها و زشتیهاست. هیچ کس نمیتواند بگوید فرهنگ غرب یکسره زشت است؛ نه، مثل هر فرهنگ دیگری، حتماً زیباییهایی هم دارد. هیچ کس با هیچ فرهنگ بیگانه‌ای این‌گونه برخورد نمیکند که بگوید که ما درِ خانه‌مان را صددرصد روی این فرهنگ ببندیم؛ نه. فرهنگ غرب، مثل فرهنگ شرق، مثل فرهنگ هرجای دیگر دنیا، یک فرهنگ است که مجموعه‌ای از خوبیها و بدیهاست. یک ملت عاقل و یک مجموعه خردمند، آن خوبیها را میگیرد، به فرهنگ خودش میافزاید، فرهنگ خودش را غنی میسازد و آن بدیها را رد میکند. همان‌طور که گفتم، در این زمینه، بین فرهنگ اروپایی، غرب، امریکایی، امریکایلاتین، آفریقا و ژاپن فرقی نیست و هیچ تفاوتی ندارد و در این حکمی که میگویم، همه یکسان هستند. ما در مقابل هر فرهنگی که قرار میگیریم، به‌طور طبیعی تا آن جایی که میتوانیم، باید محسّنات آن را بگیریم و چیزهایی که مناسب ما نیست - بد و مضرّ است - و با چیزهایی که به نظر ما خوب است، منافات دارد، آن را رد کنیم. این اصل کلّی است. منتها در زمینه فرهنگ غربی نکته مهمّی وجود دارد که من دلم میخواهد شما جوانان به این نکته توجّه کنید. فرهنگ غرب - یعنی فرهنگ اروپاییها - عیبی دارد که فرهنگهای دیگر، تا آن جایی که ما میشناسیم، آن عیب را ندارند، و آن «سلطه‌طلبی» است. این، قطعاً دلایل انسانی و جغرافیایی و تاریخیای دارد. از اوّلی که اینها در دنیا به یک برترىِ علمی دست یافتند، سعی کردند همراه با سلطه سیاسی و اقتصادی خودشان - که به شکل استعمار مستقیم در قرن نوزدهم انجامید - فرهنگ خودشان را هم حتماً تحمیل کنند. اینها با فرهنگ ملتها مبارزه کردند؛ این بد است. ملتی میگوید فرهنگ من باید در این کشور جاری شود! این چیز قابل قبولی نیست. هر چند هم خوب باشد، آن ملتی که این فرهنگ بر او تحمیل میشود، این را نمیپسندد. شما یقیناً خوردن نان و ماست را به میل و اشتهای خودتان، ترجیح میدهید به این که چلوکباب را به زور در دهانتان بگذارند و بگویند باید بخوری! وقتی کاری زورکی و تحمیلی شد؛ وقتی از موضع قدرت انجام گرفت و وقتی متکبّرانه و مستکبرانه تحمیل گردید، هر ملتی آن را پس میزند؛ باید هم بزند. مثلاً کراوات یک پدیده غربی است. غربیها این را میخواهند، دوست میدارند و با سنّتشان هماهنگ است؛ اما اگر شما که اهل فلان کشورِ دیگر هستید و تصادفاً کت و شلوار را انتخاب کرده‌اید، کراوات نزدید، یک آدم بیادب محسوب میشوید! چرا؟! این فرهنگ شماست؛ تقصیر من چیست؟ اگر کت و شلوار پوشیدید، باید پاپیون و کروات بزنید، و الاّ در فلان مجلس رسمی راه ندارید و یک آدم بیادب و غیرمنضبط و بینزاکت تلقّی میشوید! این، آن تحمیل فرهنگ غربی است. زن غربی، روشهایی دارد. آنها نسبت به مسأله زن و روش زن و پوشش زن و ارتباطش با مردان و حضورش در جامعه، فرهنگی دارند - خوب یابد، بحثی سرِ آن نداریم - اما سعی دارند این فرهنگ را به همه ملتهای دنیا تحمیل کنند! در باب فرهنگ غربی، این بد است.
بیانات در جلسه پرسش و پاسخ با جوانان در دومین روز از دهه فجر (روز انقلاب اسلامی و جوانان) ۱۳۷۷/۱۱/۱۳
 
* عقیده عده‌ای در اول انقلاب این بود: تا با امریکا پیوند نکنیم، کار مملکت نمیگذرد!
پرسش دانشجو: سؤال درباره‌ی اصل انتقاد نسبت به همه‌ی اجزای کشور و همه‌ی مسؤولان نظام، از جمله رهبری است... آیا به نظر شما حذف انتقادها و خصوصاً منتقدان و تقسیم سؤالات به مخرّب و سازنده، به انهدام نظام منجر نمیگردد؟ و اگر به این نوع تفکّر و مطیع‌پروری اعتقاد ندارید، برای بهبود فضای نقّادی و گسترش فرهنگ نقد چه کارهایی انجام داده‌اید یا میدهید؟
پاسخ رهبر انقلاب: خیلی خوب. ببینید آقاجان! انتقاد معنایش چیست؟ انتقاد اگر معنایش عیبجویی است، این نه چیز خوبی است، نه خیلی هنر زیادی میخواهد، نه خیلی اطّلاعات میخواهد؛ بلکه انسان با بیاطّلاعی، بهتر هم میتواند انتقاد کند؛ انتقاد به معنای عیبجویی، اصلاً هیچ لطفی ندارد. شما بنشین از بنده عیبجویی کن، من هم از شما عیبجویی کنم؛ چه فایده‌ای دارد؟ نقد، یعنی عیارسنجی؛ یعنی یک چیز خوب را آدم ببیند که خوب است، یک چیز بد را ببیند که بد است. اگر این شد، آن وقت نقاط خوب را که دید، با نقاط بد جمعبندی میکند، آن‌گاه از جمعبندی باید دید چه حاصل میشود.
... سالهای متمادی این کشورهای عربی - و پشت سرشان امریکا - به او تجهیزات دادند؛ نه برای این‌که ما کار خلافی کرده بودیم. شنیدم در گوشه و کنار بعضی از افراد بهانه‌گیر، بیخودی میگویند که چرا باید جمهوری اسلامی کاری کند که به او حمله کنند! ما واقعاً کاری نکرده بودیم. گناه کبیره‌ی ما(!) این بود که رژیم استبدادی سلطنت را سرنگون کرده بودیم، بعد هم نخواستیم وابسته شویم. آقایانی که اوّلِ انقلاب در رأس کار بودند، عقیده‌شان این بود که باید از اقمار امریکا شد؛ چاره‌ای هم جز این نیست! البته الان ابایی هم ندارند که این کار را بکنند؛ ولی آن زمانها از بعضی از مذاکراتشان - که خیلی هم صریح در این زمینه‌ها حرف نمیزدند - معلوم میشد عقیده‌شان این است که تا با امریکا پیوند نکنیم، کار مملکت نمیگذرد! با امریکا پیوند کردن یعنی چه؟ یعنی جای پای امریکا را باز کردن در داخل کشور و دنبال همان سلطه و همان نفوذ بودن؛ روز اوّل کم، روز دوم بیشتر و به ترتیب بیشتر؛ یعنی مملکت را مجدّداً به دست امریکاییها دادن. ما واقعاً چرا انقلاب کردیم؟ چرا این قدر آدم کشته شدند؟ بنابراین، ما گناهی نکرده بودیم که بگوییم به‌خاطر گناه ما بود که عراق به ما حمله کرد؛ بلکه به‌خاطر این‌که یک حکومت اسلامی بود، یک حکومت مستقل بود و موج بیداری در دنیای اسلام پیچید - در خود عراق؛ در کشورهای عربی، در کشورهای اسلامی - همه‌ی اینها احساس کردند که وقتی بیداری اسلامی آمد، ممکن است دامن آنها را هم بگیرد؛ لذا متّحد شدند. به عبارت دیگر، به‌خاطر یک نقطه‌ی قوّت در ما بود که به ما حمله کردند، نه به خاطر یک نقطه‌ی ضعف در آنها. بعد هم هشت سال فشار آوردند و همه‌ی این توان عظیم را به خرج دادند، اما نتوانستند یک وجب از خاک ایران را از ما بگیرند. آنها میخواستند حداقل همه‌ی خوزستان را ببرند. البته آنها میگفتند تا تهران میرویم؛ اما اگر فقط همان خوزستان را هم میبردند، برایشان کافی بود. آیا این چیز کمی است!؟
بیانات در جلسه پرسش و پاسخ مدیران مسئول و سر دبیران نشریات دانشجویی ۱۳۷۷/۱۲/۰۴
 
* قدرتهای سلطه‌گر به هیچ حدی قانع نیستند
سؤال دانشجو: به نظر شما اگر ماجرایی مثل عراق برای ایران پیش بیاید، واکنش مردم چگونه خواهد بود؟
پاسخ رهبر انقلاب: به هیچ وجه واکنش مردم ما، مثل واکنش مردم عراق نخواهد بود. مردم عراق بیزار بودند از صدام و صدامیان. مردم ما دلبسته نظام اسلامی هستند. نمیگویم ما مخالف نداریم؛ چرا، یک عده هم مخالف‌اند، خب باشند، عیبی هم ندارد، اما بدنه مردم به نظام و مسئولین نظام علاقمندند و همه میدانند، یعنی این آگاهی هم در ملت ایران هست، در خیلی جاها این آگاهی نیست. میدانند که قدرتهای مهاجم و سلطه گر دنبال سلطه‌اند، دنبال تصرف اند، دنبال کشیدن رُس کشورهایی هستند که بر آنجاها مسلطند؛ به حدی قانع نیستند. حالا بعضیها ساده لوحانه میگویند که خب فلان چیز را میخواهند، خب قبول کنیم. فرض کنید حالا جنجال راه انداخته اند روی تکنولوژی هسته‌ای که ایران چرا باید تکنولوژی هسته‌ای به دست بیاورد؟ خب این گناه یک ملت است؟ یک ملت بدون اینکه هیچ کس در دنیا کمکش کند، واقعاً این را شما بدانید، همین دانش هسته‌ای که بحمدالله در کشور پیدا شد و به تحقق هم رسید، یعنی توانستند. همین که اعلان کردند رسما مسئولین کشور، هیچ کس کمک نکرده به ما در این زمینه و این واقعیت دارد، این اتفاق افتاده. البته آنکه محصول این کار است کاری است که تا حالا در زمینه هسته‌ای انجام گرفته، نقصهایی هم البته دارد که دارد تکمیل میشود، آن نقصها خیلی مهم نیست. این به هیچ وجه به معنای بمب اتم و سلاح اتمی نیست، این را من در یک سخنرانی دیگر هم گفته ام، این معنایش اینست که ما میتوانیم خوراک نیروگاه بوشهر را خودمان تهیه کنیم، مجبور نباشیم برای سوخت نیروگاه اتمی بوشهر برویم سراغ این دولت و آن دولت؛ یعنی وابستگی را قطع میکنیم. عصبانیت دشمنان جمهوری اسلامی این است که پیچهای دستگاههای مربوط به اینکار را هم خود ایرانیها درست کرده‌اند. همه دستگاههایش را سرتا پا خودشان درست کرده‌اند. اینکه یک ملتی بتواند خودش این دانش را به دست بیاورد و تمام ابزارهایش را هم بدون احتیاج به خارج خودش درست کند، برای اینها سنگین است. حالا همین را جنجال میکنند، یک عده میگویند آقا درش را ببندید، رها کنید؛ این منطقی است؟ اگر در این را بستیم بهانه دشمن تمام خواهد شد؟ اصلاً دشمن دنبال بهانه است؟ این را توجه داشته باشید، مدام میگویند بهانه دست دشمن ندهید. دشمن دنبال بهانه نیست، دشمن دنبال زمینه است، اگر زمینه پیدا کند بی‌بهانه هم حمله میکند، اگر زمینه نداشته باشد بهانه هم به کارش نمی‌آید؛ این است. بنابراین، نه خیر، وضع ایران و ملت ایران با وضع این کشورهای دیگری که تا حالا هدف قرار گرفته‌اند و بعداً ممکن است هدف قرار بگیرند بکلی متفاوت است، این را همه بدانند.
بیانات در جلسه پرسش و پاسخ دانشجویان دانشگاه شهید بهشتی ۱۳۸۲/۰۲/۲۲
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
یحیی باباییان

دیدار فرماندهان نیروی دریایی ارتش با فرمانده کل قوا ...

دیدار فرماندهان نیروی دریایی ارتش با فرمانده کل قوا

حضرت آیت الله خامنه‌ای رهبر معظم انقلاب اسلامی صبح امروز (یکشنبه) در دیدار جمعی از فرماندهان و مسئولان نیروی دریایی ارتش، روحیه مقاومت و ایستادگی را مایه آبرو و اعتبار نیروهای مسلح خواندند و خاطرنشان کردند: نیروی دریایی باید با افزایش روزآمد آمادگیها و تواناییهای نظامی، و همچنین تقویت انگیزه‌های ایمانی و روحیه فداکاری، نقش بزرگ و مهم خود را در حفظامنیت ملی و دفاع عمومی و حفاظت از حصار مستحکم کشور استمرار دهد.
فرمانده کل قوا، تقویت روزافزون روحیه ی عزم و آمادگی برای فداکاری را ضروری برشمردند و گفتند: درس قرآن کریم به ما این است که اگر ایمان قوی و روحیه ایستادگی وجود داشته باشد، حتی با امکانات و تجهیزات محدود نیز امکان غلبه و پیروزی بر دشمن وجود دارد.
ایشان با اشاره به مرزهای گسترده آبی کشور و سرمایه‌گذاری وسیع دشمن در این منطقه، خاطرنشان کردند: نیروهای مسلح ما باید بدون در نظر گرفتن محاسبات سیاسی، آمادگیهای خود را دائماً افزایش داده و با شناسایی خلأهای خود و همچنین بررسی امکانات و نقاط ضعف دشمن، برنامه‌ریزی های راهبردی انجام دهند.
حضرت آیت الله خامنه‌ای، دوران صلح را فرصت مغتنمی برای خدمت نیروهای مسلح در بخشهای علمی، سازندگی و افزایش بازدارندگی خواندند و گفتند: مسئله آبادسازی سواحل مکران نیز جزء همین کارهای اساسی است که باید با همکاری دولت، برنامه‌های مورد نظر در این منطقه با سرعت بیشتری دنبال شود.
فرمانده کل قوا در پایان سخنان خود با اشاره به فداکاریهای نیروی دریایی در مقاطع مختلف بخصوص در دوران دفاع مقدس، افزودند: نیروی دریایی هم برای نیروهای مسلح و هم برای کشور مایه آبرو و عزت بوده و یاد شهدای این نیرو از جمله شهدای فداکار ناوچه پیکان همواره در تاریخ این کشور ماندگار خواهد بود.
پیش از سخنان رهبر معظم انقلاب، امیر دریادار سیاری فرمانده نیروی دریایی ارتش ضمن گرامیداشت سالروز هفتم آذر گفت: ارتقای آمادگی رزمی و توان رزمی نداجا، افزایش سطح ایمنی، تمرکز بر آموزش های علمی، اثبات اقتدار نیروی دریایی در عرصه عمل و انتقال فرهنگ اسلامی ایرانی به آن سوی مرزهای سرزمینی، حضور اثربخش در آب‌های آزاد و کمک به کشتی های سایر کشورها و استقرار نیروی دریایی در سواحل مکران با هدف آباد سازی منطقه از جمله اقدامات و برنامه های نیروی دریایی ارتش جمهوری اسلامی ایران بوده است.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
یحیی باباییان

روز نیروی دریایی ...

روز نیروی دریایی بر همه دریادلان مبارک

نیروی دریایی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
یحیی باباییان

نگاه به زن نامحرم!

کسی که دیده‌ی خود را از نگاه به زن نامحرم سیراب می‌سازد، خداوند در روز قیامت، چشم‌های او را به وسیله‌ی میخ‌های آتشین و آتش، پُر می‌کند.

در این باره حضرت محمد (ص) بیان داشته‌اند: کسی که دیده‌ی خود را از نگاه به زن نامحرم سیراب می‌سازد، خداوند در روز قیامت، چشم‌های او را به وسیله‌ی میخ‌های آتشین و آتش، پُر می‌کند و چون حسابرسی مردم پایان پذیرد، او را در جهنم می‌اندازد.؛و از این رو حضرت عیسی (ع) بیان داشته‌اند: همانا چشمان خود را از نگاه نمودن به زنان نامحرم بازدارید؛ چرا که این عمل، سبب افشاندن بذر شهوت و رویش فسق می‌گردد.
علاوه بر این، در باب روابط زننده و شوخی نمودن‌های خارج از عرف و شرع مردان با زنان، حضرت محمد (ص) فرموده‌اند: هر فردی با زنی نامحرم شوخی نماید، برای هر کلمه که با او گفته است، هزار سال در آتش دوزخ او را زندانی می‌نمایند و آن زن اگر با رضایت، خود را در اختیار آن مرد قرار دهد و یا با وی بخندد و منجر به عمل خلافی شود، این زن هم مثل آن مرد گناهکار است و عذابش به مانند اوست.
ولی اگر زن راضی نبود به شوخی و ارتباط، و مرد به زور مرتکب این عمل زشت گردید، گناه هر دو بر عهده‌ی مرد می‌باشد، و همچنین در جای دیگری بیان داشته‌اند: مَن صافَحَ إمرَاةً حَرماً جاءَ یَومَ القیامَة مَغلُولاً ثُم یُومَرُ بِهِ اِلَی النّار؛ هر کس با زن نامحرمی دست دهد، روز قیامت با دستِ زنجیر شده به گردن محشور می‌شود و سپس امر می‌شود تا او را به آتش جاودان ببرند.

پی نوشت‌ها:
1- مستدرک الوسایل، ج 14: 267.
2- میزان الحکمه، ج 10: 71.
3- عقاب الأعمال: 652.
4- بهشت جوانان: 441، 451.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
یحیی باباییان

بسیج در گفتمان امام خمینی...

بسیج در گفتمان امام خمینی

امام خمینی

بسیج عامل نجات کشور: تأسیس بسیج با صدور فرمان امام خمینی (ره) ماه‌ها پیش از آغاز جنگ تحمیلی و در تاریخ 4/9/58 در شرایطی تحقق یافت که اصل انقلاب  ثبات و استقرار نظام جمهوری اسلامی در معرض تهدید قرار داشت و این تهدیدات محدود در عرصه های نظامی نبود بلکه تهدیدات و خطرهایی همه جانبه را به تصویر می کشید. با این توصیف حضرت امام (ره) فرمودند: «باید ما همه قوایمان را مجتمع کنیم برای نجات دادن یک کشور، باید اگر مسائلی برایمان پیش بیاید، هر چه هم سخت باشد، تحمل کنیم»(1)

ـ بسیج سپر دفاعی کشور در برابر استکبار: تاریخ تحولات انقلاب اسلامی بیانگر این واقعیت است که سازمان بسیج، پس از تسخیر لانه جاسوسی امریکا در تهران توسط دانشجویان مسلمان پیرو خط امام، به فرمان رهبر کبیر انقلاب تأسیس گردید(2)، زمانی که ابعاد و عمق توطئه های استکبار جهانی برای سلطه بر ملتهای منطقه بویژه ملت بزرگ ایران بیش از پیش آشکار شده و شیطان بزرگ که از دست جوانان انقلابی کشور به شدت زخمی شده بود عزم خویش را در هجمه و فشار همه جانبه بر کشور جزم نموده و سودای براندازی نظام را در سر می پروراند در چنین فضایی تشکیل بسیج در واقع انسجام بخشی به تمامی توانمندیها و دارایی هایی کشور در برابر فتنه گری استعمارگران قلمداد گردید. بسیج تاکنون این نقش را بخوبی ایفا نموده است و ماندگاری و سربلندی و امنیت و اقتدار همه جانبه کشور دلیلی گویا به این مدعا می باشد و در آینده نیز سپر دفاعی کشور و عامل به شکست کشاندن توطئه ها و خنثی کردن فتنه ها و شیطنت های استکبار جهانی و ایادی آن خواهند بود.

سازمان بسیج، پس از تسخیر لانه جاسوسی امریکا در تهران توسط دانشجویان مسلمان پیرو خط امام، به فرمان رهبر کبیر انقلاب تأسیس گردید .

ـ تشکیل بسیج از برکات و الطاف خداوند بود: بزرگترین افتخار و آرامش و اطمینان خاطر برای بسیجیان حمایت های رضایت بخش مراد و مقتدای بسیجیان بود که با تعابیر معنوی و ادبیات برانگیزاننده بیان می شد. امام خمینی (ره) در پیام خویش به بسیجیان در پایان دوران افتخار آمیز دفاع مقدس در دوم آذرماه 1367 فرمودند: «تشکیل بسیج در نظام جمهوری اسلامی ایران یقیناً از برکات و الطاف جلیه خداوند تعالی بود که بر ملت عزیز و انقلاب اسلامی ایران ارزانی شد... من همواره به خلوص و صفای بسیجیان غبطه می خورم و از خدا می خواهم تا با بسیجیانم محشور گرداند، چرا که در این دنیا افتخارم این است که خود بسیجی ام»(3) از این رو می توان مخالفت های احتمالی که از روی غفلت یا اشتباه صورت می پذیرد را با دیده تردید نگریست و آنها را در نقطه مقابل گفتمان امام راحل (ره) ارزیابی کرد.

بسیج

ـ بسیجیان مظهر عشق و ایثارند: واژه هایی چون عشق و ایثار و فداکاری در عصر کنونی جز با معرفی شهیدان و جانبازان و رزمندگان معنا پیدا نمی کند، امام خمینی (ره) که همواره علاقه و دلبستگی سرشار خویش را نسبت به بسیج و بسیجیان در مقاطع مختلف بطور شفاف و صریح بیان داشته اند در این زمینه فرمودند: «در حوادث گوناگون پس از پیروزی انقلاب، خصوصاً جنگ، بودند نهادها و گروههای فراوانی که با ایثار، خلوص، فداکاری و شهادت طلبی در این کشور، انقلاب کردند ولی حقیقتاً اگر بخواهیم مصداق کاملی از ایثار و خلوص و فداکاری و عشق به ذات مقدس حق و اسلام را ارائه دهیم، چه کسی سزاوارتر از بسیج و بسیجیان خواهد بود»(4)

شکوفه ها و تربیت یافتگان بسیج رستگارند: امام راحل (ره) پایه گذاری بسیج را شجره طیبه نامیدند و شکوفه ها و خروجی آن را به مدرسه عشق و مکتب شاهدان تعبیر نمودند، بسیج بهترین مأمن برای تربیت جوانان و نوجوانان است، کادرسازی، فرهنگ سازی، انتخاب الگوی کارآمد و صحیح برای مشارکت در عرصه های سرنوشت ساز کشور به نحوی اطمینان بخش در این ساز و کار مقدس صورت می پذیرد.

امام راحل (ره) در این راستا فرمودند: «بسیج، شجره طبیه و درخت تناور و پر ثمری است که شکوفه های آن بوی بهار وصل و طراوت حدیث عشق می دهد. بسیج مدرسه عشق و مکتب شاهدان و شهیدان گمنامی است که پیروان آن بر گلدسته های رفیع آن اذان شهادت و رشادت سرداده اند، بسیج میقات پابرهنگان و معراج اندیشه پاک اسلامی است که تربیت یافتگان آن نام و نشان در گمنامی و بی نشانی گرفته اند. بسیج لشکر مخلص خداست»(5)

 بسیج مدرسه عشق و مکتب شاهدان و شهیدان گمنامی است که پیروان آن بر گلدسته های رفیع آن اذان شهادت و رشادت سرداده اند .

-  توصیه امام (ره) به تجلیل از رزمندگان و حفظ انقلاب: رهبر کبیر انقلاب اسلامی همواره دغدغه نفوذ فرصت طلبان و نااهلان و نیز به فراموشی سپردن پیش کسوتان جهاد و شهادت را گوشزد کرده اند و توجه به این دو امر مهم را در وصیت نامه سیاسی الهی خویش تکلیف آیندگان بیان نموده است معظم له در بیاناتی ماندگار تأکید فرمودند: «آری، دیروز روز امتحان الهی بود، که گذشت و فردا امتحان دیگری است، که پیش می آید و همه ما نیز روز محاسبه بزرگتری را در پیش رو داریم، ... من در میان شما باشم و یا نباشم، به همه شما وصیت و سفارش می کنم که نگذارید انقلاب به دست نااهلان و نامحرمان بیفتد، نگذارید پیش کسوتان شهادت و خون در پیچ و خم زندگی روزمره خود به فراموشی سپرده شوند»(6)

ـ بسیج پشتوانه انقلاب اسلامی است: این پشتوانه را باید روز بروز تقویت کرد و شائبه های تضعیف و مخالفت با آن را می بایست هوشیارانه دفع نمود.

بسیج

امام راحل (ره) فرمودند: «بسیج مستضعفان که به حق پشتوانه انقلاب اسلامی است به کوشش ارزنده خود ادامه داده و به حمدالله با همت جوانان برومند و داوطلبانه، گروه میلیونی رزمنده را تربیت و امید آن است که با شرکت فعال قشرهای منظم و شور و شوقی که در جوانان از برکت اسلام مشاهده می شود ارتش بیست میلیونی که نگهبان جمهوری اسلامی و کشور عزیز از شر جهانخواران متجاوز است، تحقق یابد»(7)

بسیج جهانی پرچمدار مقابله با ظلم و بی عدالتی: در اندیشه بنیانگذار انقلاب اسلامی، بسیج مرز نمی شناسد، بسیج آرام و قرار ندارد، بسیج پرچم مقابله با استکبار و استبداد را بر دوش می کشد، بسیج باید عزم راسخ و همت بلند داشته باشد و چشم انداز آن نجات بشریت و سرکوبی استکبار است. امام راحل (ره) در این خصوص فرمودند: «بسیج تنها منحصر به ایران اسلامی نیست باید هسته های مقاومت در تمامی جهان بوجود آید و باید در مقابل شرق و غرب ایستاد»

و در مقطعی نیز تصریح نمودند که «... بار دیگر تأکید می کنم که غفلت از ارتش بیست میلیونی سقوط در دام دو ابر قدرت جهانی را به دنبال خواهد داشت»

بسیج در چنین فرهنگ و گفتمانی آمادگی کامل را برای حفظ انقلاب و حراست از دستاوردهای حیاتبخش و انسان ساز انقلاب اسلامی دارا می باشد، آغوش پر مهر و محبت خویش را با اخلاص و صداقت برای جذب و تربیت نوجوانان و جوانان باز نگه داشته و صلح و صفای خویش را با آنان تقسیم می کند.

بسیج تنها منحصر به ایران اسلامی نیست باید هسته های مقاومت در تمامی جهان بوجود آید و باید در مقابل شرق و غرب ایستاد .

بسیج بهترین الگو برای مشارکت در عرصه های سرنوشت ساز کشور در عرصه های سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی، امنیتی، علمی، و... می باشد. بدیهی است ایفای چنین نقشی منوط به داشتن بصیرت و آگاهی و هوشیاری عمیق و همه جانبه است. مهمترین رمز موفقیت و ماندگاری بسیج و بسیجیان اتصال به کانون مشروعیت نظام یعنی مقام ولایت مطلقه فقیه است، بسیج بازوی پرتوان ولی امر و امامت امت است، بر این باور ثابت قدم خواهد ماند، ملامت ملامت گران و سرزنش خناسان در عزم و اراده آنان تأثیر نمی گذارد، خستگی نمی شناسد، در هر میدانی که نیاز به حضور او احساس شود سر از پا نشناخته حضور هوشمندانه و مؤثر پیدا می کند، بسیجی اهل خطر است و غبارها را از چهره انقلاب و انقلابیون پاک می کند، بسیج خار چشم دشمنان و ایادی وابسته به استکبار است و با بینش و بصیرت فافذ خویش قله های ترقی را می پیماید و گام به گام با  مقتدای خویش ،حرکت می کند.

پی نوشت ها:

1ـ صحیفه امام /ج 11 /ص 121ـ120

2ـ پنجم آذرماه 1358 با فرمان امام خمینی (ره)

3ـ صحیفه امام/ ج 21 /ص 196ـ194

4ـ همان

5ـ پیام امام (ره) به بسیجیان در پایان جنگ تحمیلی، امام خمینی و نهادهای انقلاب اسلامی، بنیان دفتر 36 ص 177

6ـ 29/4/67

7ـ صحیفه امام/ ج 15/ ص 386 

مطالب مرتبط :

بسیج در بیان مقام معظم رهبری

بسیج ، تندیس پایداری

سازمان بسیج دانش آموزی

تشکیل بسیج از ماندگارترین یادگاران دوران حضرت امام ""ره"" است

متن پیام فرمان تشکیل بسیج دانشجو و طلبه توسط حضرت امام خمینی (ره) معمار کبیر انقلاب اسلامی در دوم آذر

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
یحیی باباییان

بسیج چیست و بسیجی کیست و ...

بسیج چیست و بسیجی کیست

تاریخچه و پیدایش بسیج

مأموریت های بسیج

مسؤولیت های بسیج

بسیج؛ دیروز امروز

« بسیج لشگر مخلص خداست که دفتر تشکیل آن را همه مجاهدان از اولین تا آخرین امضاء نموده اند».

امام خمینی

پنجم آذر ماه سال روز تشکیل نهاد بسیج به فرمان حضرت امام خمینی (ره) است و همین ایام بهانه ای شد تا بار دیگر نظری بیندازیم به نقش مسؤولیت های سنگین این نهاد که محدوده آن را همه کسانی تشکیل می دهند که دل در گرو تحقق اهداف و آرمان های بلند امام راحل(ره) و عملی شدن شعارهای نجات بخش انقلاب اسلامی دارند و در هر زمان با درک شرایط و موقعیت انقلاب و کشور از هیچ گونه خدمت و یاری رسانی به نظام و کشور دریغ نمی ورزند.

به راستی که بسیج و گرامی داشت مقام و جایگاه آن با برگزاری سمینارها و یا تعارفات معمولی در حالی که هیچ تلاشی برای به فعلیت رساندن نیروی عظیم نهفته در وجود بسیجیان صورت نگیرد راهی به جایی نخواهد برد.

حیثیت امروز نظام، تا حد زیادی مدیون بسیج و حضور همه جانبه مردم در آن بوده است، حتی تصاحب قدرت جهانی اسلامی با بسیج همه جانبه و فراگیر در جهان میسر خواهد بود به گفته امام راحل، این امر شدنی است و باید به دنبال تحقق یافتن آن بود.

بسیج چیست و بسیجی کیست؟

اگر بخواهیم مفهوم بسیج و بسیجی را در ادبیات انقلاب اسلامی جستجو کنیم، چاره ای جز بیان مراد حضرت امام (ره) از بسیج و بسیجی نداریم. در اندیشه امام(ره) بسیج نهادی است اجتماعی با ابعاد متعدد. در این نگرش بسیج دیگر صرفاً سازمانی نظامی نیست که فقط در زمان جنگ و برای دفاع در مقابل دشمن شکل گرفته باشد، بلکه نهادی است وسیع و پاسخگوی نیازهای اساسی  و حیاتی جامعه و با اجزای دیگر نظام، چنان هماهنگی و پیوند دارد که انفصال آن جز با انحلال جامعه اسلامی متصور نیست.

بسیج در صورتی می تواند نهادی جامع و شامل جهات متعدد و پایدار شناخته شود که نیازهای دایمی و باورها و ارزش های فرهنگی پدید آورنده آن به روشنی تعریف شوند، این نیازها ممکن است اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و یا نظامی باشند.

به فرموده امام(ره) « بسیج شجره طیبه و درخت تناور و پر ثمری است که شکوفه های آن بوی بهار وصل و طراوت یقین و حدیث عشق می دهد، بسیج مدرسه عشق و مکتب شاهدان و شهیدان گمنامی است که پیروانش بر گلدسته های رفیع آن، اذان شهادت و رشادت سر داده اند. بسیج میقات پا برهنگان معراج اندیشه پاک اسلامی است که تربیت یافتگان آن، نام و نشانی در گمنامی و بی نشانی گرفته اند.»(1)

از دیدگاه امام بسیجی کسی است که در عمل علاقه خود را به پیشرفت و حفظ و گسترش اقتدار نظام اسلامی و شأن و حیثیت ملت مسلمان نشان دهد. یعنی بسیجی بودن معیار و ملاکی است که بر اساس آن میزان تعهد اعضای آن به اصول و آرمان های انقلابی سنجیده می شود.

تاریخچه و پیدایش بسیج

از دیدگاه امام(ره) تاریخ و سابقه بسیج به بیداری قوم بنی اسراییل و قیام آن قوم بر ضد ظلم فرعونی به فرمان حضرت موسی علیه السلام و بسیج اصحاب پا برهنه و فقیر صفه در برابر ظلم و غارت اشراف بت پرست مکه، به دعوت رسول اکرم - صلی الله علیه و اله و سلم – و نیز اهتمام ائمه اطهار علیهم السلام. که نگرش الهی داشتند و به تشویق مردم به هم پیمانی برای حل مسائل سیاسی و کاهش گرفتاری مسلمین باز می گردد.

در عصر حاضر هم، بسیج مردم در جریان تحریم تنباکو و مبارزه بر ضد استعمار دولت انگلیس به فتوای مرحوم میرزای شیرازی و قیام پانزده خرداد در سال 1342 در برابر ظلم و خیانت رژیم پهلوی و استمرار مبارزه آنان تا سرنگونی حکومت شاهنشاهی در 22 بهمن 1357 ماهیت بسیجی دارد.

«سنگ بنای بسیج بر حکم فقهی و جهادی استوار است؛ جهادی که مبتنی بر روحیه دفاعی باشد و نه تهاجمی یا جهان گشایی، بسیج در نظر امام مولودی جدید است که کارشناسان جهانی نمی توانند آن را بشناسند، هر گاه قوه ایمان در ملتی زنده شود، همگان را به قیام الله فرا می خواند و می تواند سرتاسر یک کشور را بسیج نماید، معیار حرکت بسیج هم همین اسلام و درک مفاهیم عالیه آن است».(2)

از نظر حضرت امام برای پیدایش و تقویت روح ایمان در میان مردم که موتور حرکت بسیج هستند؛ دو عامل نقش بی بدیل و غیر قابل انکار دارد؛ یکی مساجد، دیگری روحانیت.(3)

مساجد مرکز بسیج مردمی بر ضد اهداف شوم دشمن است. مسجد در اسلام و در صدر اسلام همیشه مرکز جنبش حرکت های اسلامی بوده، از مسجد، تبلیغات اسلامی شروع می شده است و حرکت قوای اسلامی برای سرکوبی کفار و وارد کردن آنها در بیرق اسلام از مسجد بوده است، همیشه در صدر اسلام مسجد مرکز حرکات و مرکز جنبش ها بوده است.(4)

پیغمبر مسجد جیوش را برای کوبیدن قدرت ها تجهیز می کرد. روحانیت هم از این قدرت و توان بهره مند است که بتواند مردم را بسیج کند.

مأموریت های بسیج

مهم ترین مأموریت های بسیج را د رحال حاضر می توان بدین شرح خلاصه کرد:

مقابله با استکبار: در رأس مأموریت های بسیج و ستیز با جهانخواران و به ویژه دشمن اصلی این انقلاب، امریکاست.

در یکی از پیام های امام(ره) به مناسب هفته بسیج در تاریخ 2 آذر 1367 می خوانیم:

«من مجدداً به همه ملت بزرگوار ایران و مسؤولان عرض می کنم چه در جنگ و چه در صلح بزرگ ترین ساده اندیشی این است که تصور کنیم جهانخواران خصوصاً امریکا و شوروی از ما و اسلام عزیز دست برداشته اند؛ لحظه ای نباید از کید دشمنان غافل بمانیم. در نهاد و سرشت امریکا کینه و دشمنی با اسلام ناب محمدی - صلی الله علیه و آله و سلم - موج می زند.

در ادامه برای مقابله با آنان می فرماید: خلاصه کلام اگر بر کشوری نوای دلنشین تفکر بسیجی طنین انداز شد، چشم طمع دشمنان و جهانخواران از آن دور خواهد گردید والا هر لحظه باید منتظر حادثه ماند». بسیج باید مثل گذشته و با قدرت و اطمینان خاطر به کار خود ادامه دهد...(5)

قیام در مقابل انحرافات:

«اکنون که به حمدالله تعالی دانشگاه از چنگال جنایت کاران خارج شده و بر ملت و دولت جمهوری اسلامی است، در همه اعصار که نگذارند عناصر فاسد دارای مکتب های انحرافی یا گرایش به غرب و شرق در دانش سراها و دانشگاه ها و سایر مراکز تعلیم و تربیت نفوذ کنند و از قدم اول جلوگیری نمایند تا مشکل پیش نیاید و اختیار از دست نرود و وصیت اینجانب به جوانان عزیز دانشگاه ها و دبیرستان ها آن است که خودشان شجاعانه در مقابل انحرافات قیام نمایند تا استقلال و آزادی خود و کشور و ملت خودشان مصون باشد».(6)

تحمل صبر و مبارزه علمی و عملی

من در اینجا به جوانان عزیز کشورمان به این سرمایه ها و ذخیره های عظیم الهی و به این گل های معطر و نو شکفته جهان اسلام سفارش می کنم که قدر و قیمت لحظات شیرین زندگی خود را بدانید و خودتان را برای مبارزه علمی و عملی بزرگ تا رسیدن به اهداف عالی انقلاب اسلامی آماده کنید...

مبارزه علمی برای جوانان زنده کردن روح جستجو و کشف واقعیت ها و حقیقت هاست، و اما مبارزه عملی آنان در بهترین صحنه های زندگی و جهاد شهادت شکل گرفته است.

4.     تعلیم و تربیت جوانان در جهت پاسداری از اصول و اهداف انقلاب و نظام

«... بسیجیان در تعلیم و تربیت جوانان و نوجوانان مساعی جمیله خود را روز افزون کنند».(7)

مسؤولیت های بسیج

با توجه به جایگاه بسیار حساس بسیج در نشان دادن چهره نظام جمهوری اسلامی و ایجاد جاذبه در درون جامعه برای مشارکت و جذب هر چه بیشتر جوانان و نوجوانان به سمت الگوهای سازنده مبتنی بر هویت ملی – مذهبی از دیدگاه مقام معظم رهبری، بسیج و بسیجی مسؤولیتی سنگین را به عهده داشت و توانست یک ارتش معنوی مردمی را پایه ریزی کند.

به طوری که امام خمینی(ره) در مورد بسیجیان قهرمان فرمودند: شما آیینه مجسم مظلومیت ها و رشادت های این ملت بزرگ، در صحنه نبرد و تاریخ مصور انقلابید. شما فرزندان مقدس و پرچمداران عزت مسلمین و سپر حوادث این کشورید. شما یادگاران و همسنگران و فرماندهان و مسؤولان بیداردلانی بوده اید که امروز در قرارگاه محضر حق مأوا گزیده اند.

من به طور جد و اکید می گویم که انقلاب و جمهوری اسلامی و نهاد مقدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی که بحث از بزرگ ترین سنگرهای دفاع از ارزش های الهی نظام ما بوده و خواهد بود، به وجود یکایک شما نیازمند است چه صلح باشد و چه جنگ.(8)

در طول 8 سال دفاع مقدس، بسیج آن چنان ظاهر شد که دشمنان اعتراف کردند که قدرتی که در بسیج نهفته، توان مقابله با یکایک ارتش های کلاسیک جهانی را دارد. دشمن که سودای فتح سه روزه را در سر می پروراند، در همان روزهای نخستین با مردمی مواجه گشت که با دست خالی اما با سلاح ایمان و اعتقاد به ارزش های الهی و انسانی به دفاع از کیان مقدس نظام اسلامی برخاسته بودند و از ایثار جان خویش دریغ نمی کردند.

جوانان سلحشوری که به فرمان امام(ره) در پایگاه های مقاومت تحت عنوان بسیجی گرد آمده بودند و با کوچک ترین اشاره ایشان به جبهه های نبرد هجوم می بردند  و تا آخرین قطره خون خویش ایستادگی و مقاومت می کردند وظیفه بسیج فقط به جنگ و مساله نظامی محدود نمی شود و امنیت داخلی کشور در سخت ترین شرایط یعنی دوران فعالیت منافقین و دیگر گروه های ضد انقلاب که با کمک کشورهای خارجی ذی نفع در ایران درصدد آشوب و تنش و تجزیه و جدایی قسمت هایی از خاک کشور بودند، به مدد نیروی بسیج و پایگاه های مقاومت حفظ شد.

در حوادث طبیعی و بلایا، همچون زلزله، سیل و طرح واکسیناسیون فلج اطفال حضور بسیجیان گره گشای مشکلات و مایه دلگرمی مردم و مسؤولان بوده است. کما این که در حادثه اسفبار زلزله رودبار در سال 1369 سرعت عمل و ایثار نیروهای مردمی در عملیات نجات به حدی بود که خارجیان حاضر در منطقه با اظهار تعجب از حضور گسترده بسیجیان اقرار کردند که به حضور آنان احتیاج نیست.

در زلزله اسفبار استان قزوین، در همان ساعات اولیه، مردان بسیجی در منطقه زلزله زده در کنار نیروهای امداد هلال احمر و ... و زنان بسیجی در شهرها با تشکیل صف های بسیار طویل اهدای خون و اهدای کمک های نقدی و جنسی جهانیان را به تحسین واداشت. امام خمینی(ره) در مورخ 2/9/67 در هفته بسیج درباره خطر غفلت از بسیجیان و روحیه بسیجی گری به مسؤولان پیامی را صادر می فرمایند.

ایشان فرمودند: «من دست یکایک شما پیشگامان رهایی را می بوسم و می دانم که اگر مسؤولان نظام اسلامی از شما غافل شوند، به آتش دوزخ الهی خواهند سوخت. بار دیگر تأکید می کنم که غفلت از ایجاد ارتش بیست میلیونی (بسیج) سقوط در دام دو ابرقدرت جهانی را به دنبال خواهد داشت. من از تمامی بسیجیان خصوصاً از فرماندهان عزیز آن تشکر می کنم و از دعای خیر برای این فرزندان با وفای اسلام غفلت نخواهم نمود».(9)

آری، مسؤولان در برابر حفظ روحیه ایثار و خدمت که از ویژگی های بسیجیان است، مسؤول هستند، هر گونه تجمل گرایی و عدم کارایی در عرصه مسؤولیت و بی توجهی به روحیه و عواطف مردم خطری است که می تواند به نهاد بسیج در عرصه های خطر، ضربه وارد کند.

پانوشت ها:

صحیفه نور، جلد 21، ص 195.

2 و 3 . صحیفه نور، ج 14، ص 475. ج 6، ص 175.

4. بیانات امام (ره) در جمع اعضای هیات نمایندگی عالی رتبه روحانی عربستان – 1/2/58.

5. صحیفه امام جلد 21، ص 54، 2/9/67.

6. صحیفه نور – جلد 21، ص 192.

7. صحیفه امام، جلد 15، ص 232.

8. صحیفه نور ، جلد 21، ص 18و19.

9. صحیفه امام، ج 21، ص 196.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
یحیی باباییان