سردار فاطمی

یامهدی جهان در انتظار توست.....

۱۰ مطلب در فروردين ۱۳۹۳ ثبت شده است

بیانات در دیدار جمعى از بانوان برگزیده کشور (ادامه مطلب)

1393/01/30

بیانات در دیدار جمعى از بانوان برگزیده کشور

در آستانهى میلاد باسعادت حضرت فاطمهى زهرا (سلام الله علیها)

بسماللهالرّحمنالرّحیم
اولا به خانمها خوشامد عرض میکنم، و تبریک عرض میکنم میلاد مسعود فاطمهى زهرا (سلام الله علیها) را، و هفتهى زن و روز تکریم مادر را. همانطور که فرمودند،(۱) اقتران این مناسبت اجتماعى و مهمّ کشور با ولادت فاطمهى زهرا (سلام الله علیها) - بخصوص امسال که دوبار در اوّل و آخر سال مردم ما به یاد آن بزرگوار مىافتند و مجالسى برپا میکنند - یک فرصتى است براى فهمیدن و رهنمود گرفتن از زندگى آن بزرگوار.
اولا مقامات معنوى فاطمهى زهرا (سلام الله علیها) در شمار برترین مقامات معنوى آحاد معدودى از بشریّت است. ایشان معصومند؛ عصمت، ویژهى معدودى از برگزیدگان الهى در میان آحاد بشر است؛ و این بزرگوار - فاطمهى زهرا (سلام الله علیها) - از آن جمله است، با توجّه به این واقعیّت که این زن مسلمان و مجاهدِ فىسبیلالله تنها حدود بیست سال - حالا با اختلاف روایات از هجده سال تا بیست و پنج سال - سنّشان بوده؛ زن جوان داراى این مرتبهى عالى از معنویّت که در ردیف اولیا و پیامبران و مانند اینها قرار میگیرد و از سوى فرستادگان الهى "سیّدة نساءالعالمین" نام میگیرد. در کنار این مقام معنوى بُروز خصلتهاى برجسته و کارکردهاى مهم در زندگى شخصى این بانوى بزرگوار هرکدام یک درس است. تقواى او، عفّت و طهارت او، مجاهدت او، شوهردارى او، فرزنددارى او، سیاستفهمى او، حضور او در مهمترین عرصههاى حیات یک انسان در آن دوره - چه در دوران نوجوانى و کودکى، چه در دوران بعد از ازدواج - هرکدام یک درس است؛ نه فقط درس است براى شما بانوان، [بلکه] براى همهى بشریّت درس است. بنابراین این اقتران براى ما یک فرصت است؛ در زندگى فاطمهى زهرا باید دقیق شد، با نگاهى نو آن زندگى را شناخت، فهمید و به معناى واقعى کلمه آن را الگو قرار داد.
و امّا راجع به مسئلهى زن در نظام جمهورى اسلامى و در کشور ما و جامعهى ما. اولا من عرض بکنم در هنگامى که به همین مناسبت غالباً بنده مواجه میشوم با بانوان مسلمان، زنان مؤمن و تحصیلکرده، خدا را عمیقاً شکر میکنم؛ واقعاً این یکى از بزرگترین افتخارات نظام اسلامى است که در سایهى نظام اسلامى اینهمه زن فرزانه و تحصیلکرده و خوشفکر و ممتاز از لحاظ فکرى و عملى در جامعهى ما وجود دارند؛ خیلى نعمت بزرگى است و مایهى افتخار است. حالا امروز که فقط این خانم محترم صحبت کردند، لکن جلسات متعدّدى ما داشتیم که خانمها متعدّد صحبت کردند؛ هر کدام که بیاناتى را ابراز کردند، یک دریچهاى از نگاه نو، فکر نو به روى ذهن انسان گشوده میشد. تربیت اینهمه انسان والا، برجسته و خوشفکر یکى از بزرگترین افتخارات نظام اسلامى است. امروز وقتى ما نگاه میکنیم، نام زنان ما بر تارک کتابهاى متعدّدى - کتابهاى علمى، کتابهاى پژوهشى، کتابهاى تاریخى، کتابهاى ادبى، کتابهاى سیاسى، کتابهاى هنرى - گذاشته شده؛ جزو برترین نوشتهها و آثار مکتوب امروز نظام اسلامى - چه مقالات و چه کتابها - نوشتههاى بانوان ما است، که این واقعاً مایهى افتخار است. در تاریخ ما بىسابقه است؛ ما دورههاى گوناگون را دیدیم، آشنا هم بودیم با فضاى فرهنگى کشور؛ ما هرگز اینهمه انسان برجستهى در زمینههاى مختلف - چه در مسائل حوزوى، چه در مسائل دانشگاهى - نداشتیم. در کنار اینها، بُروز و ظهور کاملاً برجستهى هویّت و شخصیّت مستقلّ زن ایرانى، در عرصهى مجاهدتها، از جمله در دفاع مقدّس و دنبالههاى آن تا امروز؛ این همه همسران شهدا، همسران جانبازان، مادران شهیدان، بازماندگان برجستهى کسانى که رفتند جانشان را در راه خدا دادند و اینها با ارادهى محکم، عزم راسخ و با صبر، هر انسانى را در مقابل خودشان خاشع و خاضع میکنند. بنده که حقیقتاً هروقت با این زنان برجسته مواجه میشوم، در مقابل آنها احساس خضوع میکنم. بنده زیاد برخورد میکنم با مادران شهیدان، با همسران شهیدان، با همسران جانبازان: این بانوى فداکارى که یک عمر زندگى خودش را میگذارد براى مدیریّت کردن و بهبود بخشیدن به زندگى یک معلول و جانباز، براى خاطر خدا؛ این چیز کوچکى نیست، اینها به زبان آسان است. آن مادرى که دو فرزند، سه فرزند، چهار فرزند را در راه خدا داده و همچنان محکم ایستاده، به ما سفارش میکند که بایستید؛ محکم باشید! انسان واقعاً در مقابل اینهمه عظمت احساس خشوع میکند. اینها واقعیّتهاى زنانهى جامعهى ما است که بسیار افتخارآمیز و مهم است. خب بحمدالله این، آن بخش روشن و درخشان مسئلهى زن در کشور [است].
و امّا مسئلهى زن در دنیاى امروز و ازجمله در کشور ما، یکى از مسائلى است که به جهات مختلف همچنان درخور پیگیرى و تأمّل و کار و فکر است. اولا نیمى از جمعیّت کشورها زنان هستند؛ چگونه میتوان بهشکل سالمى از این امکان و استعداد عظیم به نفع هر کشورى، ازجمله کشور ما استفاده کرد؟ ثانیاً مسئلهى جنسیّت که یکى از حسّاسترین و ظریفترین مسائل آفرینش است، چگونه میتواند در خدمت تعالى انسان قرار بگیرد، نه در خدمت انحطاط بشر و انحطاط اخلاقى؟ ثالثاً بهخاطر تفاوتهاى طبیعىاى که بین جنس زن و جنس مرد وجود دارد، چگونه میتوان - چه در محیط اجتماعى، چه در محیط خانواده - رفتارى را نهادینه کرد و غیرقابل اجتناب کرد که به زن ظلم نشود؟ اینها مسائل خیلى مهمّى است. اگر ما همین دو سه مسئله را محور فکر و تأمّل و بحث و کار قرار بدهیم، یک مجموعهى تلاش و کار مطالعاتى و تحقیقى و عملى را به دنبال خود خواهد آورد. این مسئلهى ظلم به زنان را کسى خیال نکند که مخصوص جوامع عقبافتاده یا جوامع مثلاً فرض کنید وحشى [است]؛ نه، در جوامع بهاصطلاح متمدّن امروز، این ظلم به جامعهى زنان اگر بیشتر از جوامع دیگر نباشد، قطعاً کمتر نیست. خب اینها مسائل مهمّى است؛ اینها باید رسیدگى بشود، به اینها باید پرداخته بشود.
مطالب خوبى در بیانات خانم بود؛ عمدهى حرفهایى که در ذهن انسان هست، ایشان در بیاناتشان ذکر کردند. ایشان گفتند که ما قبلاً گفتهایم در کشور یک مرکز عالى فراقوّهاى مورد نیاز است که راجع به این مسئلهى مهم بحث کند، کار کند. این مسائل، مسائل اساسى ما است؛ مسئلهى زن و مسئلهى خانواده که البتّه مسئلهى زن از مسئلهى خانواده قابل تفکیک نیست. این را هم عرض بکنیم، اگر چنانچه کسى بخواهد مسئلهى زن را جداى از مسئلهى خانواده بحث بکند، دچار اختلال در فهم و در تشخیص علاج خواهد شد؛ این دو را باید در کنار هم دید، با اینکه دو مسئله است. خب، مرکز اینچنینى لازم است که البتّه تاکنون هم تشکیل نشده؛ گفتیم ما، مطرح کردیم؛ چنین مرکز مطالعاتى و کارى که یک راهبرد صحیح و همهجانبه را دربارهى مسئلهى زن - ناظر به همان موضوعاتى که عرض شد و برخى موضوعات دیگر - بررسى کند و دنبال کند و اجرایى کند، نداریم؛ این مرکز باید بهوجود بیاید و البتّه الزاماتى هم دارد.
آنچه من امروز عرض میکنم به شما، دو سه نکته است: یک نکته اینکه اگر ما میخواهیم - چه در همین مرکزى که اشاره شد، چه در هر نقطه و دستگاه دیگرى - دربارهى مسئلهى زن درست فکر کنیم و درست حرکت کنیم و دچار خطا نشویم، باید ذهنمان را از حرفهاى کلیشهاى فراوردهى غربىها بکلّى خالى کنیم. غربىها نسبت به مسئلهى زن بد فهمیدند، بد عمل کردند و همان فهم بد و غلط و عمل گمراهکننده و مهلک خودشان را بهصورت سکّهى رایج در دنیا مطرح کردند. علیه هر کسى هم که بر ضدّ نظر آنها حرف بزند، دستگاه تبلیغاتى وسیع آنها هوچیگرى میکند، مجال حرف زدن هم به کسى نمیدهد. اگر میخواهید دربارهى مسئلهى زن راهبرد درست را پیدا کنید و این راهبرد را با اجرائیّات و الزامات اساسى آن همراه کنید و در بلندمدّت پیش بروید و به نتیجه برسید، باید ذهنتان را از تفکّرات غربى در مورد زن تخلیه کنید. نمیگویم بىاطّلاع بمانیم، نه؛ ما طرفدار بىاطّلاعى نیستیم، بنده طرفدار آگاهى و آشنایى هستم، امّا مرجعیّت آن افکار را بکلّى رد کنیم. افکار غربىها، نظرات غربىها، در زمینهى مسئلهى زن مطلقا نمیتواند مایهى سعادت و هدایت جامعهى بشرى باشد. اولا تفکّرات آنها، تفکّراتى است مبتنى بر معرفتشناسى مادّى و غیرالهى، که این خودش یک غلطى است. هر دستگاه علمى و فکرى که بر پایهى معرفت مادّى و اعتقاد مادّى باشد، طبعاً غلط است. نگاه به حقایق آفرینش را بایستى با نگاه معرفتشناسى الهى، با اعتقاد بهوجود خدا، با اعتقاد به قدرت خدا و حضور الهى و ربوبیّت الهى شناخت و فهمید و دنبال کرد. پس پایه و ریشه و اساس تفکّرات غربىها چون مادّى است، غلط است. این یک. دوّم اینکه در رویکرد غربى به مسئلهى زن - همچنان که در تاریخ انقلاب صنعتى، انسان بروشنى مىبیند - یک نگاه کاسبگرانه و مادّى و اقتصادى دخالت داشته است. یعنى در اروپایى که زن حقّ مالکیّت نداشت و مایملک زن متعلّق به مرد و شوهرش بود، و حقّ تصرّف در مایملک خود نداشت یا از وقتى که دموکراسى در غرب راه افتاده بود زن حقّ رأى دادن نداشت، در یک چنین دنیایى ناگهان مسئلهى انقلاب صنعتى و کارخانجات و حضور مؤثّر شاغل زن در کارخانجات با خرج کمتر براى سرمایهدارها مطرح شد. آنوقت آمدند براى زن حقّ مالکیّت قائل شدند، براى اینکه بتوانند او را به کارخانه بکشانند، به او مزد کمترى بدهند، و طبعاً آمدن او به میدان اشتغال الزامات خودش را داشت و دنبالههاى خودش را تا امروز داشت. بنابراین علاوه بر اینکه نگاه به زن یک نگاه غیرالهى و مادّى است، اساساً سیاستهایى که بر اساس آنها، وضعیّت کنونى در اروپا عمدتاً و در دنیاى غرب پیش آمده است، با یک نگاه کاسبکارانه و مادّى و اقتصادى همراه بوده.
یک جهت دیگر در اینکه ما بایستى از نگاه غربى در مسئلهى زن پرهیز کنیم، این است: در نگاه غربى زن وسیلهاى براى اطفاى شهوت است؛ این غیر قابل کتمان است. این را اگر کسى ادّعا بکند ممکن است کسانى جنجال کنند که نه آقا اینجور نیست؛ لیکن زندگى آنها را که انسان نگاه میکند، اساساً این نگاه حاکم است. در محیط اجتماعى هرچه زن پوشش کمترى داشته باشد، مطلوبتر است. در مورد مرد این حرف را نمیزنند؛ در مهمانى رسمى، مرد بایستى با لباس کامل، پاپیون زده و کت و شلوار پوشیده و احیاناً لباس رسمى وارد بشود؛ امّا خانمها در این مهمانىهاى رسمى بایستى به شکل دیگرى ظاهر بشوند؛ این جز براى اینکه چشم هرزهى هوسآلود مرد بهرهمند بشود، هیچ فلسفهى دیگرى و حکمت دیگرى ندارد؛ امروز در دنیاى غرب اینجورى است؛ و عملاً بزرگترین ظلمى که امروز در دنیاى غرب به زنان میشود، از این قبیل است.
بنده اهل بریده پیدا کردن از روزنامهها نیستم، امّا دیروز، پریروز بود، یک چیزى در روزنامه دیدم؛ دیدم خیلى چیز مهمّى است؛ اینجا آوردم براى شما بخوانم. کتابى از "جیمى کارتر" رئیس جمهور پیشین آمریکا، [منتشر شده] به اسم "تقاضایى براى اقدام" که به موضوع نقض حقوق بشر و تجاوزات وحشتناک علیه زنان پرداخته. جیمى کارتر در این کتاب میگوید: هر ساله صدهزار دختر بهعنوان برده در آمریکا فروخته میشود. جایى که صاحب یک روسپىخانه میتواند دخترى را که معمولاً اهل آمریکاى لاتین یا آفریقا است، با قیمتى برابر هزار دلار خریدارى کند. وى همچنین به تجاوزات جنسى که در محوّطههاى کالجها رخ میدهد اشاره دارد؛ به جایى که از هر بیستوپنج مورد تنها یک مورد گزارش میشود. کارتر همچنین عنوان میکند که تنها یک درصد از متجاوزان جنسى در ارتش محاکمه میشود. انسان گریهاش میگیرد! از این قبیل در روزنامهها زیاد مىبینید، بنده هم زیاد میبینم؛ من هیچوقت هم به اینها استناد نمیکنم، لکن خب اینها واقعیّتى است. جیمى کارتر هم بالاخره یک شخصیّت معروفى است و این هم کتاب او است. این چه وضعى است در دنیا؟ این چهجور تکریم زن است؟ نویسندهى نامدار و معروف غربى، کتاب رُمان مینویسد براى شرافتمندانه نشان دادنِ شغل روسپىگرى! که البتّه به فارسى هم ترجمه شده است. البتّه در این کتاب اشاره به این است که چگونه دلاّلان جنسى، مىآیند از کشورهاى آمریکاى لاتین دخترها را با وعده و وعید و فلان برمیدارند میبرند، و میفروشند به این مراکز؛ که البتّه این مربوط به اروپا است، مربوط به آمریکا نیست. البتّه سعى میشود در این کتاب و این رُمان، که شغل روسپىگرى یک شغل شرافتمندانهاى وانمود بشود. این است فرهنگ غرب نسبت به زن؛ این است احترام اینها نسبت به زن.
اگر میخواهیم نگاه ما نسبت به مسئلهى زن، نگاه سالم و منطقى و دقیقى باشد، شرط اوّل آن این است که ذهنمان را از این حرفهایى که غربىها در مورد زن میزنند - در مورد اشتغال، در مورد مدیریّت، در مورد برابرى جنسى - باید بکلّى تخلیه کنیم. یکى از بزرگترین خطاهاى تفکّر غربى در مورد مسئلهى زن، همین عنوان «برابرى جنسى» است. عدالت یک حق است؛ برابرى گاهى حق است، گاهى باطل است؛ چرا باید انسانى را که از لحاظ ساخت طبیعى - چه از لحاظ جسمى، چه از لحاظ عاطفى - براى یک منطقهى ویژهاى از زندگى بشر ساخته شده، از آن منطقهى ویژه جدا کنیم، به منطقهى ویژهى دیگرى که براى یک ساخت دیگر، براى یک ترکیب دیگرى خداى متعال آماده کرده بکشانیم؟ چرا؟ این چه منطق عقلایى دارد، چه دلسوزىاى در این هست؟ چرا باید کارى که مردانه است به زن داده بشود؟ این چه افتخارى است براى زن، که کارى را انجام بدهد که مردانه است؟ من متأسّفم که گاهى خود خانمها، خود بانوان، روى این مسئله حسّاسیّت نشان میدهند که ما با مردها چه فرقى داریم؟ خب بله، در خیلى از مسائل هیچ تفاوتى نیست. نگاه اسلام نسبت به زن و مرد، نگاه انسان است؛ در مسئلهى انسانیّت، سِیر مقامات معنوى، استعدادهاى فراوان فکرى و علمى هیچ تفاوتى نیست، امّا قالبها دو قالب است: یک قالب براى یک کار و یک صنف کار است، یک قالب براى یک کار دیگر است؛ البتّه کارهاى مشترکى هم وجود دارد. [آیا] این خدمت است که ما بیاییم یکى از این دو قالب را از منطقهى اختصاصى خودش بکشیم بیرون، ببریم در منطقهى اختصاصى آن قالب دیگر؟ این کارى است که غربىها دارند میکنند. خیلى از این کنوانسیونهاى بینالمللى و جهانىشان ناظر به همین مسائل است. روى این فکر غلط، زندگى بشریّت را تباه کردند، خودشان را تباه کردند، دیگران را هم میخواهند تباه کنند. شما خانمها بحمدالله عالمید، فاضلید، برجستهاید؛ من احترام میکنم [به شما]. هر وقتى که در جلساتى خانمها صحبت میکنند من استفاده میکنم. در همین جایى که ما نشستهایم، جلسهى اندیشههاى راهبردى بود راجع به مسئلهى زن و خانواده؛ چند خانم آمدند صحبت کردند، بدون تعارف حقیقتاً من استفاده کردم، بهره بردم از آن مطالبى که گفتند؛ به نظر من اگر شماها میخواهید براى مسئلهى اساسى زن و معضل زن و مشکلاتى که جامعهى زنان در همهجا - از جمله در کشور ما - به آن دچارند فکر بکنید، شرط اوّل آن این است که خودتان را و ذهنتان را باید از تفکّرات غربى که یک تفکّرات کلیشهاى غلط متحجّر نونما - ظاهرش نو، باطنش متحجّر؛ ظاهرش دلسوزانه، باطنش خائنانه - [است]، خلاص کنید، نجات بدهید؛ فکر مستقلّ از تفکرات غربى بکنید.
الزام دوّم اینکه به متون اسلامى مراجعه کنید. واقعاً از قرآن و از سنّت و از حدیث و از دعا و از متون اسلامى و از کلمات ائمّه و رفتار ائمّه، آن اصول و پایههاى اصلى را اتّخاذ کنید. وحى است دیگر، وحى مال خدا است؛ خدا آفرینندهى من و شما است. من نمیگویم هرچه به نام دین در دهانها مىافتد آدم قبول کند؛ نه، از همان دین صحیح، که با شیوهى درستِ استنباط و به وسیلهى اهل و شایستگان این کار انجام میگیرد، استفاده شود؛ واقعاً از کتاب خدا، از سنّت پیغمبر، از روش ائمّهى معصومین و از کلمات اینها استفاده بشود، که ما در زمینهى مسائل زنان باید چه راهبردى را اتّخاذ کنیم و خطوط اساسى را از آنجا باید اتّخاذ کنیم.
به نظر من اینها دو کار اصلى است. یک کار سوّم هم وجود دارد و آن اینکه در احصای(۲) مسائل اصلىِ زنان، حقیقتاً به مسائل اصلى بپردازیم، نه به مسائل درجهى دو. پرداختن به مسئلهى خانواده و بخصوص مسئلهى سلامت و امنیّت و آرامش و تکریم زن در محیط خانواده، یکى از مسائل اصلى است. ما چند مسئلهى اصلى داریم، یکى از آنها این است.
نگاه کنید ببینید عوامل سَلب آرامش و سکینهى روحى زن در خانواده چه چیزهایى است؟ دنبال این باشید که با قانون، با روشهاى تبلیغى، با روشها و شیوههاى گوناگون، اینها را برطرف کنید. این، اساس قضیّه است. زن در خانه مایهى آرامش است؛ مایهى آرامش مرد، و مایهى آرامش فرزندان؛ دختر و پسر. اگر خود زن برخوردار از آرامش روانى و روحى نباشد، نمیتواند این آرامش را به خانواده بدهد. زنى که مورد تحقیر قرار بگیرد، مورد اهانت قرار بگیرد، مورد فشار کار قرار بگیرد، نمیتواند کدبانو باشد؛ نمیتواند مدیر خانواده باشد؛ درحالىکه زن، مدیر خانواده است. این مسئلهى اصلى است. این یکى از آن اصلىترین مسائل است، که خب در محیط زندگى ما - چه محیطهاى قدیمى ما، چه محیطهاى جدید ما - چندان مورد توجّه قرار نگرفته است و باید مورد توجّه قرار بگیرد.
تصوّر از زن در خانه، تصوّر یک موجود درجهى دویى [است] که موظّف به خدمتگزارى به دیگران است؛ این تصوّر بین خیلىها هست - حالا بعضىها به زبان مىآورند، بهرو مىآورند، بعضىها هم به رو نمىآورند، امّا در دلشان این است - این درست نقطهى مقابل آن چیزى است که اسلام بیان کرده است. من مکرّر عرض کردهام این حدیث معروف را که «اَلمَرأَةُ رَیحانَةٌ وَ لَیسَت بِقَهرَمانَة»؛(۳) قهرمان، در تعبیرات رایج عربى، به آن کارگزار میگویند؛ مثل «اَمَرَ قَهرِمانَهُ بِکَذا»؛ مثلاً فلان صاحب ملک و املاک فراوان به قهرمان خودش، یعنى آن کسى که کارگزار امور این املاک است، گفت؛ به این میگویند «قهرمان». در این حدیث میگوید: خیال نکن زن کارگزار تو داخل خانه است که باید کارهاى خانه را [انجام دهد]؛ اینجورى نیست. خب ببینید، این خودش یک فصلى است که از آن چندین فصل گشوده میشود: مسئلهى احترام کار زن در خانه و عدم الزام او، مجبور نبودن او، قابل خریدارى شدن این کار یعنى قابل مبادلهى با پول؛ این است. اینها چیزهایى است که خب در اسلام هست، در فقه اسلام هست؛ همانطور که اشاره کردند ایشان، واقعاً فقه ما فقه مترقّى و برجستهاى است. یک چیزهایى از آن را بعضى میگیرند، یک چیزهایى از آن را فراموش میکنند، یک چیزهایى را هم بهخاطر هماهنگى با این افکار هوچیگرانهى غربى از اینرو به آنرو میکنند؛ این را هم دیدهایم ما.
بعضىها براى اینکه غربىها بدشان نیاید، بعضى از حقایق احکام اسلامى را، واضحات احکام اسلامى را عوض میکنند. قرآن میفرماید: وَ اِن تُطِع اَکثَرَ مَن فِى الاَرضِ یُضِلّوکَ عَن سَبیلِاللهِ اِن یَتَّبِعونَ اِلّا الظَّنَّ وَ اِن هُم اِلّا یَخرُصُون؛(۴) دنبالهروِ فکر رایج در دنیاى جهل و خرافه نباید بود؛ فکر اسلامى را باید پیدا کرد، دنبال آن باید رفت، ولو حالا یک عدّهاى بد بگویند. این هم یک مسئله است؛ بنابراین مسئلهى اصلى را باید پیدا کرد. به نظر من مسئلهى اصلى، یعنى یکى از مسائل اصلى، مسئلهى خانه و خانواده است: امنیّت زن در محیط خانواده؛ فرصت زن در محیط خانواده و خانهدارى براى بُروز استعدادها؛ [چیزى] مانع درس خواندن او، مانع مطالعه کردن او، مانع فهمیدن او، مانع نوشتن او نشود - [براى] کسى که اهل این چیزها است - میدان براى این کارها فراهم باشد؛ این اساس قضیّه است.
مسئله‌ی اشتغال بانوان، جزو مسائل اصلى نیست. البتّه ما با اشتغال بانوان مخالف نیستیم؛ بنده خودم نه با اشتغالشان، نه با مدیریّتهاشان مخالفتى ندارم، مادامىکه با آن مسائل اصلى معارضه و تنافى پیدا نکند؛ اگر معارضه پیدا کرد، آن مقدّم است. یکى از کارهایى که در این زمینهى سوّم که عرض کردیم باید انجام بگیرد، طبعاً این است که نگاه کنند ببینند آن مشاغلى که متناسب با این خصوصیّت زن است چیست. بعضى از مشاغل هست متناسب با ساخت زن نیست، خب اینها را دنبال نکنند. یکى از کارها این است که آن تحصیلاتى را که به آن مشاغل منتهى میشود، بر زن تحمیل نکنند. این بحث دانشگاه و تحصیلات و مانند اینها که باز بعضىها جنجال میکنند که در تحصیلات تبعیض است، این تبعیض همهجا بد نیست. تبعیض آنجایى که ضدّ عدالت باشد بد است. والّا فرض کنید وقتىکه شما در یک تیم فوتبال، یکى را میگذارید مهاجم، یکى را میگذارید مدافع، یکى را میگذارید دروازهبان، خب این تبعیض است دیگر. اگر آن کسى که باید در خط دفاع واایستد، گذاشتند مهاجم، خب تیم خواهد باخت. آن کسى که باید مهاجم باشد اگر گذاشتند دروازهبان که بلد نیست این کار را، خب تیم میبازد. این تبعیض است، [امّا] این تبعیض، عین عدالت است؛ یکى را اینجا میگذارند، یکى را آنجا میگذارند، یکى را آنجا میگمارند. [پس باید] ببینیم با توجّه به آن اهداف بلند چه درسى براى بانوان مناسب است، آن درس را در اختیارشان قرار بدهیم؛ نه اینکه مجبورش کنیم که شما چون در کنکور اینجورى شرکت کردى، و اینجورى نمره آوردى، حتماً باید بروى فلان درس را بخوانى، که این درس نه با طبیعت زنانهى او سازگار است، نه با اهداف عالى او سازگار است، نه شغلى که به دنبال این درس به او داده میشود، متناسب با او است. این چیزها را به نظر من در زمینهى اشتغال زنان باید در نظر گرفت. و خلاصه این را که زن نتواند همهى مشاغلى را که مرد به عهده میگیرد به عهده بگیرد، نباید ننگ دانست یا نقص دانست؛ نخیر، آن چیزى بد است که متناسب با طبیعت الهى [نباشد]. این، آن عرایض ما است که البتّه حالا چیزهاى دیگرى هم یادداشت کردیم، که به نظر من همین اندازه کافى است.
مسئلهى زنان، مسئلهى مهمّى است؛ بهترین کسانى هم که این مسئله را میتوانند دنبال کنند و حل کنند خود خانمها هستند. و خانم تحصیلکرده و خوشفکر و بااستعداد و خوشقلم و خوشقریحه کم نداریم؛ امروز در کشور ما بحمدالله خیلى زیاد است. عرض کردم؛ هیچوقت در تاریخ کشور ما اینهمه زن تحصیلکرده و فرزانه و برجسته ما نداشتیم؛ نه در محیطهاى حوزوى، نه در محیطهاى دانشگاهى. اینهمه نویسندهى زن، اینهمه شاعر زن، اینهمه محقّق زن، پژوهشگر زن، در رشتههاى مختلف نداشتیم؛ خوشبختانه امروز به برکت نظام اسلامى [داریم]. اینها به برکت اسلام است، به برکت جمهورى اسلامى است، به برکت همان نگاه روشن امام به مسئلهى زن است، که اشاره کردند.(۵) هیچوقت ما چنین وضعیّتى را در کشورمان نداشتیم. باید خدا را شکر کنیم و از توفیقات او سپاسگزارى کنیم و از او افزایش این توفیق را بخواهیم و شکر این توفیق را بکنیم؛ شکرش هم همین است که عرض کردم: نگاه به رهنمود الهى و سلب نگاه از رهنمودهاى مادّى که امروز متصدّى و مباشر آن هم غربىها و آمریکایىهایند که خیلى هم پررویند، خیلى هم طلبگارند، خیلى هم هوچى هستند، و اگر کسى بر خلافشان حرف بزند، هجوم تبلیغاتى هم میکنند، [امّا] نباید اعتنا کرد؛ باید انشاءالله پیش بروید.
والسّلام علیکم ورحمةالله و برکاته

۱) خانم شهیندخت مولاوردى (معاون رئیس جمهور در امور زنان و خانواده)
۲) شمردن.
۳) نهجالبلاغه، نامهى۳۱
۴) سورهى انعام، آیهى ۱۱۶
۵) خانم مولاوردى
1393/01/30

بیانات در دیدار جمعى از بانوان برگزیده کشور

در آستانهى میلاد باسعادت حضرت فاطمهى زهرا (سلام الله علیها)

بسماللهالرّحمنالرّحیم
اولا به خانمها خوشامد عرض میکنم، و تبریک عرض میکنم میلاد مسعود فاطمهى زهرا (سلام الله علیها) را، و هفتهى زن و روز تکریم مادر را. همانطور که فرمودند،(۱) اقتران این مناسبت اجتماعى و مهمّ کشور با ولادت فاطمهى زهرا (سلام الله علیها) - بخصوص امسال که دوبار در اوّل و آخر سال مردم ما به یاد آن بزرگوار مىافتند و مجالسى برپا میکنند - یک فرصتى است براى فهمیدن و رهنمود گرفتن از زندگى آن بزرگوار.
اولا مقامات معنوى فاطمهى زهرا (سلام الله علیها) در شمار برترین مقامات معنوى آحاد معدودى از بشریّت است. ایشان معصومند؛ عصمت، ویژهى معدودى از برگزیدگان الهى در میان آحاد بشر است؛ و این بزرگوار - فاطمهى زهرا (سلام الله علیها) - از آن جمله است، با توجّه به این واقعیّت که این زن مسلمان و مجاهدِ فىسبیلالله تنها حدود بیست سال - حالا با اختلاف روایات از هجده سال تا بیست و پنج سال - سنّشان بوده؛ زن جوان داراى این مرتبهى عالى از معنویّت که در ردیف اولیا و پیامبران و مانند اینها قرار میگیرد و از سوى فرستادگان الهى "سیّدة نساءالعالمین" نام میگیرد. در کنار این مقام معنوى بُروز خصلتهاى برجسته و کارکردهاى مهم در زندگى شخصى این بانوى بزرگوار هرکدام یک درس است. تقواى او، عفّت و طهارت او، مجاهدت او، شوهردارى او، فرزنددارى او، سیاستفهمى او، حضور او در مهمترین عرصههاى حیات یک انسان در آن دوره - چه در دوران نوجوانى و کودکى، چه در دوران بعد از ازدواج - هرکدام یک درس است؛ نه فقط درس است براى شما بانوان، [بلکه] براى همهى بشریّت درس است. بنابراین این اقتران براى ما یک فرصت است؛ در زندگى فاطمهى زهرا باید دقیق شد، با نگاهى نو آن زندگى را شناخت، فهمید و به معناى واقعى کلمه آن را الگو قرار داد.
و امّا راجع به مسئلهى زن در نظام جمهورى اسلامى و در کشور ما و جامعهى ما. اولا من عرض بکنم در هنگامى که به همین مناسبت غالباً بنده مواجه میشوم با بانوان مسلمان، زنان مؤمن و تحصیلکرده، خدا را عمیقاً شکر میکنم؛ واقعاً این یکى از بزرگترین افتخارات نظام اسلامى است که در سایهى نظام اسلامى اینهمه زن فرزانه و تحصیلکرده و خوشفکر و ممتاز از لحاظ فکرى و عملى در جامعهى ما وجود دارند؛ خیلى نعمت بزرگى است و مایهى افتخار است. حالا امروز که فقط این خانم محترم صحبت کردند، لکن جلسات متعدّدى ما داشتیم که خانمها متعدّد صحبت کردند؛ هر کدام که بیاناتى را ابراز کردند، یک دریچهاى از نگاه نو، فکر نو به روى ذهن انسان گشوده میشد. تربیت اینهمه انسان والا، برجسته و خوشفکر یکى از بزرگترین افتخارات نظام اسلامى است. امروز وقتى ما نگاه میکنیم، نام زنان ما بر تارک کتابهاى متعدّدى - کتابهاى علمى، کتابهاى پژوهشى، کتابهاى تاریخى، کتابهاى ادبى، کتابهاى سیاسى، کتابهاى هنرى - گذاشته شده؛ جزو برترین نوشتهها و آثار مکتوب امروز نظام اسلامى - چه مقالات و چه کتابها - نوشتههاى بانوان ما است، که این واقعاً مایهى افتخار است. در تاریخ ما بىسابقه است؛ ما دورههاى گوناگون را دیدیم، آشنا هم بودیم با فضاى فرهنگى کشور؛ ما هرگز اینهمه انسان برجستهى در زمینههاى مختلف - چه در مسائل حوزوى، چه در مسائل دانشگاهى - نداشتیم. در کنار اینها، بُروز و ظهور کاملاً برجستهى هویّت و شخصیّت مستقلّ زن ایرانى، در عرصهى مجاهدتها، از جمله در دفاع مقدّس و دنبالههاى آن تا امروز؛ این همه همسران شهدا، همسران جانبازان، مادران شهیدان، بازماندگان برجستهى کسانى که رفتند جانشان را در راه خدا دادند و اینها با ارادهى محکم، عزم راسخ و با صبر، هر انسانى را در مقابل خودشان خاشع و خاضع میکنند. بنده که حقیقتاً هروقت با این زنان برجسته مواجه میشوم، در مقابل آنها احساس خضوع میکنم. بنده زیاد برخورد میکنم با مادران شهیدان، با همسران شهیدان، با همسران جانبازان: این بانوى فداکارى که یک عمر زندگى خودش را میگذارد براى مدیریّت کردن و بهبود بخشیدن به زندگى یک معلول و جانباز، براى خاطر خدا؛ این چیز کوچکى نیست، اینها به زبان آسان است. آن مادرى که دو فرزند، سه فرزند، چهار فرزند را در راه خدا داده و همچنان محکم ایستاده، به ما سفارش میکند که بایستید؛ محکم باشید! انسان واقعاً در مقابل اینهمه عظمت احساس خشوع میکند. اینها واقعیّتهاى زنانهى جامعهى ما است که بسیار افتخارآمیز و مهم است. خب بحمدالله این، آن بخش روشن و درخشان مسئلهى زن در کشور [است].
و امّا مسئلهى زن در دنیاى امروز و ازجمله در کشور ما، یکى از مسائلى است که به جهات مختلف همچنان درخور پیگیرى و تأمّل و کار و فکر است. اولا نیمى از جمعیّت کشورها زنان هستند؛ چگونه میتوان بهشکل سالمى از این امکان و استعداد عظیم به نفع هر کشورى، ازجمله کشور ما استفاده کرد؟ ثانیاً مسئلهى جنسیّت که یکى از حسّاسترین و ظریفترین مسائل آفرینش است، چگونه میتواند در خدمت تعالى انسان قرار بگیرد، نه در خدمت انحطاط بشر و انحطاط اخلاقى؟ ثالثاً بهخاطر تفاوتهاى طبیعىاى که بین جنس زن و جنس مرد وجود دارد، چگونه میتوان - چه در محیط اجتماعى، چه در محیط خانواده - رفتارى را نهادینه کرد و غیرقابل اجتناب کرد که به زن ظلم نشود؟ اینها مسائل خیلى مهمّى است. اگر ما همین دو سه مسئله را محور فکر و تأمّل و بحث و کار قرار بدهیم، یک مجموعهى تلاش و کار مطالعاتى و تحقیقى و عملى را به دنبال خود خواهد آورد. این مسئلهى ظلم به زنان را کسى خیال نکند که مخصوص جوامع عقبافتاده یا جوامع مثلاً فرض کنید وحشى [است]؛ نه، در جوامع بهاصطلاح متمدّن امروز، این ظلم به جامعهى زنان اگر بیشتر از جوامع دیگر نباشد، قطعاً کمتر نیست. خب اینها مسائل مهمّى است؛ اینها باید رسیدگى بشود، به اینها باید پرداخته بشود.
مطالب خوبى در بیانات خانم بود؛ عمدهى حرفهایى که در ذهن انسان هست، ایشان در بیاناتشان ذکر کردند. ایشان گفتند که ما قبلاً گفتهایم در کشور یک مرکز عالى فراقوّهاى مورد نیاز است که راجع به این مسئلهى مهم بحث کند، کار کند. این مسائل، مسائل اساسى ما است؛ مسئلهى زن و مسئلهى خانواده که البتّه مسئلهى زن از مسئلهى خانواده قابل تفکیک نیست. این را هم عرض بکنیم، اگر چنانچه کسى بخواهد مسئلهى زن را جداى از مسئلهى خانواده بحث بکند، دچار اختلال در فهم و در تشخیص علاج خواهد شد؛ این دو را باید در کنار هم دید، با اینکه دو مسئله است. خب، مرکز اینچنینى لازم است که البتّه تاکنون هم تشکیل نشده؛ گفتیم ما، مطرح کردیم؛ چنین مرکز مطالعاتى و کارى که یک راهبرد صحیح و همهجانبه را دربارهى مسئلهى زن - ناظر به همان موضوعاتى که عرض شد و برخى موضوعات دیگر - بررسى کند و دنبال کند و اجرایى کند، نداریم؛ این مرکز باید بهوجود بیاید و البتّه الزاماتى هم دارد.
آنچه من امروز عرض میکنم به شما، دو سه نکته است: یک نکته
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
یحیی باباییان

انسان ۲۵۰ ساله | حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها، دریای پهناور تلاش و مبارزه

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
یحیی باباییان
پوستر خط قرمز مذاکره

پوستر خط قرمز مذاکره

خط قرمز مذاکره

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
یحیی باباییان

سخنرانی حجت‌الاسلام‌والمسلمین سیدحسن نصرالله در مراسم افتتاح انجمن فرهنگی و ادبی جبل عامل

مسئله موضع سیاسی است نه ورود نظامی‌


اعوذ بالله من الشیطان الرجیم.                                                                     نصر الله
بسم الله الرحمن الرحیم.
والحمدلله رب العالمین و الصلاة و السلام علی سیدنا و نبیینا خاتم النبیین ابی القاسم محمد بن عبدالله و علی آله الطیبین و اصحابه المنتجبین و علی جمیع الانبیاء والمرسلین.

السلام علیکم جمیعا و رحمت الله و برکاته.

وظیفه‌ی بنده نیز هست که حضور همگی شما را در این دیدار مبارک و موعد عزیز تبریک بگویم. موعدی که -همچنان که برادران به صورت مستقیم و غیر مستقیم اشاره کردند. - از تابستان گذشته منتظر آن بودیم تا این که خداوند (سبحانه و تعالی) خواست امروز توفیق یافتیم این انجمن، سازمان و بنا را تأسیس کنیم تا متناسب با تخصص، نقش و ماهیتش به این کارنامه‌ی مسیر پیوسته‌ی بلنداقبال پیروز بپیوندد ان شاءالله.

بنده امروز می‌خواهم در دو بخش صحبت کنم. در بخش اول به برخی مبانی اشاره خواهم کرد و از آن‌جا وارد جبل عامل و سپس شعر و ادبیات جبل عامل خواهم شد. بعد از آن سراغ بخش دوم خواهم رفت و قصد دارم از برخی مسائل روز و مسئولیت‌های لازم صحبت کنم. البته برخاسته از بخش اول. در بخش دوم کمی از سیاست سخن خواهیم گفت اما بگذارید بخش اول را متناسب با این موعد تلقی کنیم و پلی برای رسیدن به شرایط روز قرار دهیم.
زبان یکی از چیزهایی است که آیات جمال خداوند در آن متجلی می‌شود.

خداوند (سبحانه و تعالی) انسان را در «نیکوترین ساختار (تین/۴)» جسمی و روحی آفرید و به او عقل عطا فرمود. کدام عقل؟ این مخلوق شریف که به انسان عطا شد از توانایی‌های عظیمی در کسب و ایجاد معرفت و علم برخوردار بود. یعنی عقل بشر تنها پذیرا نیست بلکه سازنده و صانع نیز هست. همچنین قدرت جولان در آفاق، زمین، آسمان‌ها، ملک و ملکوت و عبور از موانع و مرزها، رفع حجب و… را دارد. سپس خداوند متعال به انسان نعمت داد و به او قدرت بیان بخشید. همچنین توانایی‌های متعدد بیان، تبیین و ابراز تفکرات، باورها، اعتقادات، اندیشه‌ها، احساسات و عواطف درونی‌اش حتی خیالات و اوهام. انسان به توانایی ابراز هر آن‌چه می‌خواهد و انتقال این محتوای درونی به دیگرانی که عقل دارند، می‌شنوند و می‌فهمند مجهز شد. و این توانایی بیان و تبیین از مهم‌ترین دلایل تغییر و تحول زندگی بشری در همه‌ی زمینه‌ها و سطوح است. چون همه‌ی تفکرات، اطلاعات، استدلال‌ها، عبرت‌ها، درس‌ها و تجربه‌ها در میان مردم یک نسل و در میان نسل‌ها تا روز قیامت از طریق روش‌های بیان مختلف و متنوعی منتقل می‌شود. وقتی خداوند (سبحانه و تعالی) به انسان این قدرت را داد آن را در یک روش منحصر نساخت بلکه این روش‌ها را نیز تنوع و تکثر بخشید. به عنوان مثال، اولین و مهم‌ترین شاهد بر عدم انحصار این روش‌ها زبان‌ها و سخن‌ها هستند. -منظورم سخن گفتن نیست. - سخنانی که گاهی با زبان ابراز می‌شوند و گاهی به وسیله‌ی نوشتن. عبارت نوشتن به پیش از ماشین‌تایپ و قلم بر می‌گردد. کمی بعد به این روش خواهم پرداخت اما یکی دیگر از روش‌ها نیز اشاره است. انسان می‌تواند درونیات، تفکرات و احساساتش را با اشاره و حرکات دست و بدن ابراز کند. یکی دیگر از این وسیله‌ها توانایی نگارگری و در نتیجه نقاشی‌ها هستند. تراشیدن و موسیقی نیز همچنین. بعضی از جنبه‌های موسیقی نیز پنهان و احساس این انسان، شادی، غم، امید، یأس، غربت و تنهایی او را ظاهر می‌کند و چیزهای متفاوتی را نشان می‌دهد.

این نیروها همیشه، از گذشته تا امروز، موجود و مورد استفاده بوده‌اند. ولی در دوران کنونی با تکیه به این امکانات به ودیعت گذاشته‌شده در انسان، افق‌های وسیعی در برابر وظیفه‌ی بیان گشوده شد. از جمله سینما، تلویزیون، تئاتر، اینترنت و وسائل ارتباطی مختلف که شاهد آن هستیم. ولی قدرتمندترین و مهم‌ترین این توانایی‌ها در طول تاریخ و تا قیام قیامت سخن و زبان بوده‌اند. یعنی کلمات و جملاتی که به معانی دلالت می‌کنند و انسان آن‌ها را برای بیان معانی مورد نظرش که می‌خواهد به دیگران منتقل کند به خدمت می‌گیرد. پس انسان به عقل و قدرت بیان مجهز می‌شود، با قدرت عقل خود معانی را مشخص می‌کند، جملات و عبارت‌هایی را که می‌خواهد از طریق آن‌ها آن معانی مشخص را افاده کند تنظیم می‌کند و با حلق و زبان خود آن‌ها را به صورت صدا در می‌آورد و با قلمش آن‌ها را می‌نویسد. یکی از آیات خداوند در میان آفریدگان، تنوع و تعدد زبان‌ها و لسان‌هاست. از آغاز تاریخ بشر تا امروز نه صدها بلکه هزاران زبان داشته‌ایم. بعضی از آن‌ها منقرض شده و پایان یافته‌اند، برخی از آن‌ها هنوز وجود دارند و تعدادی از آن‌ها در حال شکل‌گیری‌اند و تا روز قیامت همچنان زبان‌هایی ایجاد خواهند شد. هر زبانی ویژگی‌ها، شاخصه‌ها و زیبایی‌های خود را دارد. زبان یکی از چیزهایی است که آیات جمال خداوند در آن متجلی می‌شود. البته آیات جمال در همه‌ی موجودات کائنات تجلی دارد و یکی از آن‌ها زبان بشری است. حال آن‌که زبان‌ها نیز در درون خود سطوح و درجاتی دارند که در قالب‌های مختلف نثر، شعر و… نیز بروز می‌یابد. اهالی هر زبان در به خدمت در آوردن آن و به کار گرفتن ظرفیت‌هایش برای رساندن تفکرات و تصویرهای مطلوب با یکدیگر تفاوت‌های درونی و شخصی دارند.
هر زبان برای هر ملت و امتی بخشی از هویت تمدنی آن است و نابودی آن زبان یعنی نابودی آن هویت تمدنی.

در این میان زبان عربی با توانایی‌ها، ظرفیت‌ها، گستردگی، نرمش، حلاوت، دل‌انگیزی، زیبایی و قدرت افاده‌ی کامل معنا و نوشدن، گل سر سبد زبان‌های بشری است. این را به خاطر این که عرب هستیم نمی‌گوییم، غیر عرب‌ها نیز به این حقیقت ایمان دارند. و همین شرف و فخر بس که خداوند متعال زبان عربی را برای نازل کردن کتاب آسمانی جاودانه و خاتمش انتخاب نمود. همین به تنهایی کافی است و مسئله نیاز به استدلال ندارد. البته در این انتخاب حکمت‌های بلند و رسایی هست که اکنون فرصت اشاره به آن‌ها وجود ندارد. عرب‌ها و حتی آنان که عربی را بعدها آموختند در طول تاریخ به بلاغت، فصاحت و گوناگونی قالب‌های ادبی و شعری شناخته شدند. حتی می‌توان گفت شاخصه‌ی اصلی و صفت برجسته‌ی آن ملت‌ها بلاغت و فصاحت بود. ملت‌هایی که برجسته‌ترین نخبگانشان شاعران و خطیبان بودند. و مایه‌ی فخر هر قبیله، خاندان و قومی شاعر و خطیب آن بود. همچنین از ابتدا همچون امروز ادبیات و شعر گاهی کالایی برای خرید و فروش بوده است. قصیده‌ برای کسانی سروده می‌شد که سخاوتمندانه یا احیانا بدون سخاوت پول بدهند. و گاهی برای تفاخرهای پوچ بر عصبیت‌های باطل بوده است. اما آن‌چه در این مناسبت برای من اهمیت دارد این است که بخش‌هایی از ادبیات در طول تاریخ در خدمت رسالت‌های آسمانی، ارزش‌های بشری، حق، عدل، مبارزه با طاغوت، دفاع از کرامت، وجود و مقدسات امت، مقاومت در برابر مهاجمان و اشغالگران، بیدارکردن ملت‌ها و برانگیختن احساسات و نیروی حماسه در آن‌ها بوده است. این اولین، مهم‌ترین، بزرگ‌ترین و بشری‌ترین کارکرد ادبیات و شعر است. این دو باید بخشی از سلاح، توانایی‌ها، هویت، تمدن و آینده‌سازان امت باشند. تاریخ مملو از سرگذشت شعرا و ادیبانی است که به خاطر یک قصیده یا یک خطابه‌ی بلیغ با محتوایی ناخوشایند برای زندان‌بان و جلاد به زندان افکنده، به چوبه‌ی دار آویخته یا در میدان شهر حلق‌آویز شده‌اند. این‌گونه از شعر و ادب همیشه در جبل عامل وجود داشته است و پیشینه‌ی صدها ساله دارد. این جبل به غنای علمی و فقهی و همچنین فقیهان و عالمانش مشهور است. فقیهان و عالمانی که در طول تاریخ در زمره‌ی پیشتازان جهان اسلام بوده‌اند. ولی ویژگی این جبل آن است که -برای احتیاط می‌گویم. - اکثریت قاطع فقیهان و عالمانش شاعر و ادیب نیز بوده‌اند. این از ویژگی‌های فقها و علمای جبل عامل است. با بررسی اجمالی کتاب «أمل الآمل فی علماء جبل عامل» [اثر شیخ حر عاملی] در می‌یابیم وقتی اسامی علما را ذکر می‌کند معمولا می‌گوید: وی فقیه، عالم، ادیب و شاعر بود. و کم‌تر خواهید دید از عالم یا فقیهی نام ببرد بدون این که وی را ادیب و شاعر نیز بخواند. همچنان که قالب‌های مختلف شعر فصیح و عامی در میان نخبگان فرهنگی و مردم عادی پدیده‌ای به شدت شایع بوده است در زمینه‌ی علمی نیز شاهد هستیم این ظرفیت‌های ادبی فقیهان جبل عامل به طرز جالب توجهی حتی در نگارش متون علمی، فقهی و اصولی به کار گرفته شده و مسائل این علوم نیز به صورت شعرهای زیبا و جذاب به نظم در آمده‌اند و حفظ آن را آسان ساخته‌اند. به همین خاطر می‌بینیم کتاب‌ها و تألیفات فقیهان جبل عامل در کنار استحکام علمی و قدرت استدلال از سهولت، زیبایی و شیرینی بیان برخوردارند و این‌چنین در حوزه‌های علمیه، مراکز پژوهشی، زندگی علمی مسلمانان و مخصوصا مسلمانان شیعه از بقا، جاودانگی، عنایت و توجه برخوردار شده‌اند.

شعر و همه‌ی تلاش‌های ادبی جبل عامل -درباره‌ی جبل عامل صحبت می‌کنم چون انجمن جبل عامل است. با حفظ احترام همه‌ی جبل‌ها و مناطق و میراث، تاریخ و نقششان متناسب با این مراسم صحبت می‌کنم. - همیشه منبر و گویای پایبندی ادبی، سیاسی، فرهنگی، جهادی و… اهالی، علما، فقها و نخبگان این خطه به مسائل کشور و امت بوده است. اگر به ابتدای قرن گذشته [ی میلادی] و مشخصا اندکی پیش و پس از جنگ جهانی اول نگاهی بیاندازیم مکرر شاهد این پایبندی خواهیم بود. البته چون وقت تنگ است بنده اسم و مثال ذکر نمی‌کنم و تنها به ذکر کلیات بسنده می‌کنم.

مسئله‌ی اول: دفاع از زبان عربی. یکی از دستاوردها و وظایف بزرگی که علما، شاعران و ادیبان جبل عامل در آن یا ادای آن مشارکت کردند محافظت و دفاع از زبان عربی بود. در برهه‌ای در مقابل ترکی‌سازی و پس از جنگ جهانی اول در مقابل غرب، فرانسوی‌سازی یا… . هر زبان برای هر ملت و امتی بخشی از هویت تمدنی آن است و نابودی آن زبان یعنی نابودی آن هویت تمدنی. زبان عربی برای ما و اهالی جبل عامل این‌چنین و بلکه بیش از این است. چون این زبان با عقاید، کتاب مقدس، سنت پیامبرمان (صلی الله علیه و آله و سلم)، تاریخ، ارزش‌ها، اخلاق، سرنوشت، آینده و روابطمان نیز درآمیخته. به همین خاطر سروران، دانشمندان و بزرگواران، امروز یکی از مسئولیت‌ها حفظ این زبان و دفاع از آن است. به نظر می‌رسد در آینده خود ما عرب‌ها هم باید تلاش کنیم عربی را بفهمیم و برخی از متون عربی نیاز به ترجمه، تفسیر و شرح خواهند داشت. امروز بدعت تازه‌ای در بسیاری مناطق جهان عرب رایج شده است که نیمی از سخنرانی را به عربی انجام می‌دهند و نیمی از آن را به زبان‌های خارجی. نمی‌گویم انگلیسی یا فرانسوی تا به زبان مشخصی حمله نکرده باشم. یکی از مهم‌ترین مسئولیت‌ها دفاع از این زبان و حفظ آن است. در گذشته علمای جبل عامل حتی مدرسه‌ها، حوزه‌های علمیه و خانه‌ها را به مراکز آموزش...
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
یحیی باباییان

شیوه‌های تسلط کفار بر مسلمانان

کفار ما را از بزرگان و پدران دینی خود جدا کردند و بین ما و آنها فاصله انداختند. دستور داده‌اند پسران و دختران را در محیط مدارس تربیت کنند تا از تربیت دینی، مذهبی و خانوادگی به دور باشند. همچنین میان مردم و روحانیون جدایی بیندازند و مردم را نسبت به آنها بدبین نمایند، هرچند به این صورت که افرادی را به لباس روحانیون خصوصاً با صورت خوب (عمامه بزرگ، محاسن و...) و به زیّ علما و بزرگان دین درآورند، تا در مجامع عمومی و در انظارِ توده‌ی مردم افعال قبیحه انجام دهند. ما هم غافل هستیم. همچنین از جمله فرمان‌ها، دستورها و نقشه‌هایی که کفار چندصد سال پیش علیه ما کشیده‌اند، این است که کشتزارهایمان را بسوزانند. آب‌های آشامیدنی‌مان را آلوده و مسموم کنند، امراض را اشاعه دهند و بیماری‌ها را در جامعه دامن زنند تا به مجرد هجوم، تسلیم آنها باشیم.

این مطالب را از سی‌صد سال پیش برای ما دیکته کرده‌اند و دستورش را در چند ماده صادر و مکتوب نموده‌اند و الآن هم وجود دارد و شواهد صدق دارد!

آیا ما به دنیای آنها محتاجیم یا آنها به دنیای ما؟! اگر آنها به دنیای ما محتاج نیستند، پس چرا این همه برای تسلط بر ما و معادن ما، با هم مقاتله و جدال دارند؟! آنها ابتدا دین را از ما می‌گیرند و سپس ثروت‌های ما را می‌گیرند و از همان‌ها به ما تفضلاً وام می‌دهند و نزول می‌گیرند، و یا به‌صورت ظاهر صدقه و بلاعوض می‌دهند و بر ما منت می‌گذارند!

در محضر بهجت، ج1، ص84.

منبع: سایت آیت الله بهجت

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
یحیی باباییان

خاطرات آزادگان از سرور زنان دو عالم فاطمه زهراء (روحی و ارواحنا لها فدا)

خاطرات آزادگان از سرور زنان دو عالم فاطمه زهراء (روحی و ارواحنا لها فدا)  

حاج حنیفه سر حال و قبراق خندید و گفت: در عالم خواب فاطمه زهرا(س) هم از شربت سیرابم کرد هم از غذا سیرم کرد. چایی تلختان مال خودتان...                     

همه ما به نحوی از عنایات خاندان عصمت و طهارت (علیهم السلام) در زندگی بهره مند شده ایم و یکی از دلایل این همه عشق و توسل مردم به اهل بیت (سلام الله علیهم اجمعین) همین است. لذا با عنایت به ایام فاطمیه به ذکر چند خاطره رؤیایی از آزادگان عزیز این مرز و بوم، قلب های خود را به نور ایمان روشن تر سازیم.

۱)  موذن زندانی

مرحوم سیدعلی اکبر ابوترابی روایت می کرد که در اسارت اذان گفتن با صدای بلند ممنوع بود. ما در آنجا اذان می گفتیم اما به گونه ای که دشمن نفهمد.

یک جوان ۱۷ ساله ضعیف و نحیف، زمانی، موقع نماز صبح بلند شد و اذان گفت. ناگهان مامور بعثی آمد و گفت: چیه؟ اذان می گویی؟ بیا جلو.

یکی از برادران اسدآبادی دید که این موذن، اگر زیر شکنجه برود معلوم نیست سالم بیرون بیاید، پرید پشت پنجره و به نگهبان عراقی گفت: من اذان گفتم نه او.

آن بعثی گفت: او اذان گفت.

برادرمان اصرار کرد که نه اشتباه می کنی من اذان گفتم.

اما بعثی کوتاه نمی آمد.

برادر ایثارگر دست هایش را گذاشت روی گوشش و با صدای بلند شروع کرد به اذان گفتن.

به هر حال او را انداختند در زندان و شانزده روز به او آب ندادند؛ زندان آن قدر گرم بود که انگار آتش می بارید.

آن مامور عراقی گاهی در زندان آب می پاشید تا دم کند و گرم تر شود. بعضی اوقات هم آب می آورد و جلوی او بر زمین می ریخت.

 روزی یک نان به او می دادند که اگر می خورد تشنگی امانش را می برید لذا فقط نان را مزه مزه می کرد.

می گفت: روز شانزدهم بود که دیدم دارم از تشنگی هلاک می شوم. گفتم یا فاطمه زهرا! افتخار می کنم اگر این شهادت را همراه تشنه کامی از من بپذیری. خواستم شهادتین را بگویم اما دیدم زبانم از خشکی قادر به حرکت نیست.

در همین حال بودم که نگهبان بعثی آمد. دیدم با گریه می گوید: بحق فاطمه زهرا بیا آب آورده ام. سرم را کج کردم و او آب را ریخت توی دهانم. بعد گفت: به حق فاطمه مرا ببخش.

گفتم: تا نگویی جریان چیست حلالت نمی کنم.

گفت: نیمه شب دیشب مادرم با عصبانیت مرا از خواب بیدار کرد و گفت: چه کار کرده ای که در مقابل حضرت زهرا مرا شرمنده کرده ای؟

 الآن او را در خواب زیارت کردم ایشان فرمود: به پسرت بگو دل اسیری را که به درد آورده ای به دست بیاور و گرنه همه شما را نفرین خواهم کرد.

السلام علیک یا فاطمه الزهراء

۲) بخشش گناهان و قول شفاعت از سرور زنان عالم

حاج باقر عباسی از آزادگان عزیزی است که ۸ سال در “بهشت اسرا” عمری را به خوشی سپری نموده (زهی سعادت).

 او می گوید: در اسارت که بودم شبی با یکی از عزیزان آزاده خلوتی داشتم. حال خوشی داشت و بسیاری از ادعیه مفاتیح الجنان را از بر داشت.

 گفتم: چطور شد که تصمیم به حفظ ادعیه گرفتی؟

گفت: در یکی از آسایشگاهای عراقی بخاطر وضعیت بهداشتی نامناسبی که داشت بیشتر بچه ها دچار اسهال خونی شده بودند. من هم دچار اسهال خونی شدم. به پزشک آسایشگاه مراجعه کردم. پزشک خوب و مهربانی بود اما از جهت دارو در مضیقه بود. لذا دارویی برای من نداشت اما برای دلخوشی من چندتا قرص آسپرین تجویز کرد. خیلی ناراحت بودم. قرص ها را دور انداختم و مفاتیح را برداشتم. لای مفاتیح را که باز کردم ادعیه مربوط به شفا از بیماری ها آمد. با دلی مالامال از غصه دعا را خواندم.

فردا که برای قضای حاجت به سرویس بهداشتی رفتم متوجه شدم که بیماریم برطرف شده از خوشحالی نمی دانستم چه باید بکنم. به کسی چیزی نگفتم و یک راست رفتم سراغ مفاتیح. با مفاتیح دوست شده بودم. مفاتیح را که باز کردم دیدم اعمال مخصوص برای زیارت امام حسین (علیه السلام) در رؤیا آمده. تصمیم گرفتم برای دیدن امام حسین(علیه السلام) در عالم رؤیا همه اعمالش را مو به مو انجام بدهم.

با هر زحمتی که بود غسل کردم و تمام تشک و البسه خواب را شست و شو دادم. شب دعا را خواندم و خوابیدم اما خبری نشد. فردا با خودم گفتم شاید درست آب نکشیده ام یا درست غسل نکرده ام. لذا یک بار دیگر تمام اعمال وارده را تکرار کردم. شب که مفاتیح را باز کردم تا دعای زیارت امام حسین(علیه السلام) در رویا را بخوانم، دیدم دعا برای زیارت حضرت زهرا(سلام الله علیها) در رویا آمده. این بار دعای مربوط به زیارت ایشان را خواندم و خوابیدم. در عالم رویا دیدم کسی وارد اردوگاه شد و مرا از درب های بسته اردوگاه عبور داد. رفتیم و رفتیم تا رسیدیم به یک ساختمان بزرگ. وارد ساختمان شدیم او مرا به اتاقی برد که دور تا دور آن خانم هایی با روپوش سبز نشسته بودند و لذا من صورت های آن ها را نمی دیدم.

 با خودم گفتم: لابد لیاقت زیارت حضرت را ندارم. خواستم برگردم که دیدم خانمی که در رأس مجلس نشسته بود و قدش از سایر زن ها کمی کوتاه تر بود مرا به اسم صدا کرد. فرمود: کجا؟

گفتم: من می خواستم سرور زنان دو عالم فاطمه زهرا را ببینم. فرمود: فاطمه من هستم. تا این جمله را شنیدم خودم را به دست و پای خانم انداختم. گریه امانم را بریده بود. کمی که آرام شدم خانم فرمود: می خواهید با هم قرآن بخوانیم؟ گفتم: بله خانم. از جزء ۳۰ سوره ای را با هم خوانیدم. سوره که تمام شد عرض کردم: بی بی جان! من دو خواسته دارم اجازه دارم بگویم؟ خانم فرمودند: بله. گفتم: اول این که یک گناهی از من سر زده شما شفاعت من را نزد خدا بکنید و آن گناه این بوده که روحانی اردوگاه ما نگاه به تلویزیون عراقی ها را ممنوع کرده ولی من چون خیلی فوتبال دوست دارم زیرچشمی و مخفیانه نگاه کردم. خانم لبخندی زدند و فرمودند: بسیار خوب. گفتم حاجت دوم هم این که قول بدهید در محشر از شفاعت بهره مندم کنید. خانم فرمود: شما انجام واجبات و ترک محرمات کنید من شفاعت می کنم.

السلام علیک یا فاطمه الزهراء

۳) شربت گوارا

در اردوگاه موصل پیرمردی بود به نام حاج حنیفه که بعد از نماز صبح می نشست و دعا می خواند. بعثی ها از این کار متنفر بودند.

به هر حال متعرض او شدند و گفتند: این چیه که تو هی وراجی می کنی؟

حاج حنیفه دید این ها به ادعیه جسارت کرده اند طاقت نیاورد و گفت: به کوری چشم شما هر روز بعد از نماز صبح می نشینم و رهبر کبیر انقلاب امام خمینی رو دعا می کنم.

حاج حنیفه را بردند و بعد از یک کتک مفصل زندانیش کردند.

دو نفر دیگر هم از اهالی مشهد در زندان بودند. یکی از آنها علی رضا علی دوست بود. او می گفت: پیرمرد را از آب و غذا ممنوع کرده بودند.

چهار روز می گذشت اما به حاج حنیفه نه آب می دادند و نه غذا. حاج حنیفه از شدت گرسنگی و تشنگی می نالید.

 ما از زندانبان برای او تقاضای آب کردیم اما زندانبان قبول نکرد. زندانبان می ایستاد تا ما چای و غذایمان را بخوریم بعد می رفت. می خواست خاطر جمع بشود که ما به حاج حنیفه چیزی نمی دهیم.

 بالاخره با توسل به حضرت زهرا هر طوری بود در روز چهارم کمی چای ذخیره کردیم تا به حاج حنیفه برسانیم. حاج حنیفه خواب بود صبر کردیم تا بیدار شود وقتی بیدار شد شروع کرد به خندیدن.

 گفتیم به برکت توسل شما به بی بی ما امروز توانستیم یک لیوان چای برای شما نگه داریم. حاج حنیفه سر حال و قبراق خندید و گفت: در عالم خواب فاطمه زهرا(سلام الله علیها) هم از شربت سیرابم کرد هم از غذا سیرم کرد. شیرینی آن هنوز در کامم هست. چایی تلختان مال خودتان.

السلام علیک یا فاطمه الزهراء

۴) مهمان حرم امام حسین(علیه السلام)

یکی از عزیزان آزاده شهید حاج منصور زرنقاش نام داشت. او خدمتگزار جمع اسرا بود. آخه قبل از اسارت کاروان دار حج بود. دشمن او را زیر شکنجه به شهادت رساند. همان شبی که ایشان به شهادت می رسد یکی از اسرا خواب می بیند حضرت زهرا با سه نفر از بانوان وارد اردوگاه شدند. حضرت فرموده بود: “حاج منصور از ماست و می خواهیم او را با خودمان ببریم”.

این گذشت تا شبی که نوبت کربلا به اردوگاه رسید. آن شب یکی از اسرا به نام حاج موزه خواب می بیند که در حرم امام حسین(علیه السلام) است و شهدا در حرم جمعند. در بین جمعیت شهدا، حاج منصور زرنقاش را می بیند. می گوید: او را بوسیدم و گفتم: حاجی اینجا چه می کنی؟

گفته بود: از همان شب اول بی بی جان مرا آورد به حرم فرزندش آقا امام حسین(علیه السلام).

السلام علیک یا فاطمه الزهراء

منبع: کتاب «خستگی ناپذیر» به روایت «سیدعلی اکبر ابوترابی» تالیف عبدالحمید رحمانیان

فاطمیه

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
یحیی باباییان

یا فاطمه الزهرا

فاطمه

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
یحیی باباییان

شعر زیبا در مورد ایام فاطمیه ــ شعر در مورد شهادت حضرت فاطمه الزهرا(س)

زهرا اگر نبود خدا مظهری نداشت        توحید انعکاس نمایانتری نداشت

 

جز در مقام عالی زهرا فنا شـدن        ملک وجود فلسفه دیگری نداشت

 

گــــــیرم که خانه خانه ی وحـی خدا نبود      آتش به بیـــــــت ام ابیها روا نبود

 

آن بانویی که حرمت قرآنی اش سزاست     در کوچه اش تهاجم اعدا سزا نبود

 

   حالا چه وقت مجلس شورای رهبر اســت     حیدر مگر خلیفه ی دین خدا نبود

 

      ای کاش فدک این همه اسرار نداشت   ای کاش مـدینه در و دیـوار نداشت  

 

      فـریاد دل مـحسن زهـــرا این اســـت   ای کاش در سوخته مسمار نداشت 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
یحیی باباییان

بهاری

سرما، اگر غلاف کند تازیانه را

غرق شکوفه می کنی ای عشق! خانه را

هر میوه باغ و باغ بهاری شود اگر

تایید تو به بار رساند جوانه را

کوچکترین نسیمت اگر یاریم کند

طی می کنم خزان بزرگ زمانه را ...

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
یحیی باباییان

جملات زیبا بهاری

از آن بهار تا این بهار آموخته ام که ...

بیشتر عشق بورزم و تنفر و بدی ها رو از خود دور کنم؛

یاد گرفتم انسان در زندگی میتواند دوباره متولد شود و بهاری زیبا تر خلق کند؛

یاد گرفتم با چشمانی باز تر به زیبایی ها اطرافم توجه کنم از اواز پرندگان از نوازش گلها و غذا دادن به حیوانات لذت ببرم؛

یاد گرفتم شاد باشم لبخند بزنم چرا که وقتی به زندگی لبخند میزنم وقتی که به گل لبخند میزنم انعکاس و بازتاب خنده ام را در زندگی و گل میبینم؛

یاد گرفتم سختی درد هایی را که تحمل کردم  پیش زمینه ای برای آگاهی بیشتر بوده است و با درد ها طعم شیرین زندگی کردن  و عشق ورزیدن را درک کرده ام ؛

اگرچه برای ابراز دوست داشتن به یک دوست ، گلی را چیده ام اما از ان دوست آموختم که گل را نباید چید بلکه باید نوازش کرد حتی اگر خود کاشته باشی زیرا هیچ کس مالک گلی نیست چه بسا که نگهبان گلی است که کاشته است ...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
یحیی باباییان