سردار فاطمی

یامهدی جهان در انتظار توست.....

۷ مطلب در بهمن ۱۳۹۲ ثبت شده است

بهای حقیقت

شبلى نزد جنید بغدادى رفت و گفت: (( گویند گوهر حقیقت، نزد تو است. آن را یا به من بفروش و یا ببخش. ))جنید گفت: اگر بخواهم که بفروشم، تو بهاى آن را ندارى و از عهده پرداخت قیمت آن بر نمى‏آیى . و اگر بخواهم که آن را رایگان به تو دهم، قدر آن را نخواهى دانست؛ زیرا: 

هر که او ارزان خرد، ارزان دهد - - گوهرى، طفلى به قرصى نان دهد
شبلى گفت: (( پس تکلیف من چیست؟ )) 
گفت: (( در صبر و انتظار باقى بمان و بر این درد، بسوز و بساز تا شایسته آن شوى، که چنین گوهرى را جز به شایستگان و منتظران صادق و دلخسته ندهند. ))
 
- برگرفته از: تذکرة الاولیاء، ص 615 .
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
یحیی باباییان

علی

امام علی سلام الله علیه:

اِرحَم مَن دُونَکَ یَرحَمکَ مَن فَوقَکَ

با فرودست خود مهربان باش 

تا فرادستت با تو مهربان باشد .

غرر الحکم و دررالکلم : ح 2422 / میزان الحکمه ، ح 7175

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
یحیی باباییان

زندگینامه شهید باکری


تولد و کودکی
به سال 1333 ه.ش در شهرستان میاندوآب در یک خانواده مذهبی و باایمان متولد شد. در دوران کودکی، مادرش را – که بانویی باایمان بود – از دست داد. تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در ارومیه به پایان رسانید و در دوره دبیرستان (همزمان با شهادت برادرش علی باکری به دست دژخیمان ساواک) وارد جریانات سیاسی شد. 

فعالیتهای سیاسی – مذهبی
پس از اخذ دیپلم با وجود آنکه از شهادت برادرش بسیار متاثر و متالم بود، به دانشگاه راه یافت و در رشته مهندسی مکانیک مشغول تحصیل شد. از ابتدای ورود به دانشگاه تبریز یکی از افراد مبارز این دانشگاه بود. او برادرش حمید را نیز به همراه خود به این شهر آورد. 

شهید باکری در طول فعالیتهای سیاسی خود (طبق اسناد محرمانه بدست آمده) از طرف سازمان امنیت آذربایجان شرقی (ساواک) تحت کنترل و مراقبت بود. پس از مدتی حمید را برای برقراری ارتباط با سایر مبارزان، به خارج از کشور فرستاد تا در ارسال سلاح گرم برای مبارزین داخل کشور فعال شود. 

شهید مهدی باکری در دوره سربازی با تبعیت از اعلامیه حضرت امام خمینی(ره) – در حالی که در تهران افسر وظیفه بود – از پادگان فرار و به صورت مخفیانه زندگی کرد و فعالیتهای گوناگونی را در جهت پیروزی انقلاب اسلامی نیز انجام داد. 

پس از پیروزی انقلاب اسلامی 
بعد از پیروزی انقلاب و به دنبال تشکیل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به عضویت این نهاد در آمد و در سازماندهی و استحکام سپاه ارومیه نقش فعالی را ایفا کرد. پس از آن بنا به ضرورت، دادستان دادگاه انقلاب ارومیه شد. همزمان با خدمت در سپاه، به مدت 9 ماه با عنوان شهردار ارومیه نیز خدمات ارزنده‌ای را از خود به یادگار گذاشت. 

ازدواج شهید مهدی باکری مصادف با شروع جنگ تحمیلی بود. مهریه همسرش اسلحه کلت او بود. دو روز بعد از عقد به جبهه رفت و پس از دو ماه به شهر برگشت و بنا به مصالح منطقه، با مسئولیت جهاد سازندگی استان، خدمات ارزنده‌ای برای مردم انجام داد. 

شهید باکری در مدت مسئولیتش به عنوان فرمانده عملیات سپاه ارومیه تلاشهای گسترده‌ای را در برقراری امنیت و پاکسازی منطقه از لوث وجود وابستگاه و مزدوران شرق و غرب انجام داد و به‌رغم فعالیتهای شبانه‌روزی در مسئولیتهای مختلف، پس از شروع جنگ تحمیلی، تکلیف خویش را در جهاد با کفار بعثی و متجاوزین به میهن اسلامی دید و راهی جبهه‌ها شد.

نقش شهید باکری در دفاع مقدس 




جلسه تصمیم گیری برای عملیات؛ اسامی فرماندهان: محسن رضایی، بشر دوست، شهید مهدی باکری، رحیم صفوی، حسین علائی، ناشناخته.

شهید باکری با استعداد و دلسوزی فراوان خود توانست در عملیات فتح‌المبین با عنوان معاون تیپ نجف اشرف در کسب پیروزیها موثر باشد. در این عملیات یکی از گردانها در محاصره قرار گرفته بود، که ایشان به همراه تعدادی نیرو، با شجاعت و تدبیر بی‌نظیر آنان را از محاصره بیرون آورد. در همین عملیات در منطقه رقابیه از ناحیه چشم مجروح شد و به فاصله کمتر از یک ماه در عملیات بیت‌المقدس (با همان عنوان) شرکت کرد و شاهد پیروزی لشکریان اسلام بر متجاوزین بعثی بود. 

در مرحله دوم عملیات بیت‌المقدس از ناحیه کمر زخمی شد و با وجود جراحتهایی که داشت در مرحله سوم عملیات، به قرارگاه فرماندهی رفت تا برادران بسیجی را از پشت بی‌سیم هدایت کند. در عملیات رمضان با سمت فرماندهی تیپ عاشورا به نبرد بی‌امان در داخل خاک عراق پرداخت و این بار نیز مجروح شد، اما با هر نوبت مجروحیت، وی مصممتر از پیش در جبهه‌ها حضور می‌یافت و بدون احساس خستگی برای تجهیز، سازماندهی،‌ هدایت نیروها و طراحی عملیات، شبانه‌روز تلاش می‌کرد. 

در عملیات مسلم بن عقیل با فرماندهی او بر لشکر عاشورا و ایثار رزمندگان سلحشور، بخش عظیمی از خاک گلگون ایران اسلامی و چند منطقه استراتژیک آزاد شد.

شهید باکری در عملیات والفجرمقدماتی و والفجر یک، دو، سه و چهار با عنوان فرمانده لشکر عاشورا، به همراه بسیجیان غیور و فداکار، در انجام تکلیف و نبرد با متجاوزین، آمادگی و ایثار همه‌جانبه‌ای را از خود نشان داد. 

در عملیات خیبر زمانی که برادرش حمید، به درجه رفیع شهات نایل آمد، با وجود علاقه خاصی که به او داشت، بدون ابراز اندوه با خانواده‌اش تماس گرفت و چنین گفت: شهادت حمید یکی از الطاف الهی است که شامل حال خانواده ما شده است. و در نامه‌ای خطاب به خانواده‌اش نوشت: 

من به وصیت و آرزوی حمید که باز کردن راه کربلا می‌باشد همچنان در جبهه‌ها می‌مانم و به خواست و راه شهید ادامه می‌دهم تا اسلام پیروز شود. 

تلاش فراوان در میادین نبرد و شرایط حساس جبهه‌ها، را از حضور در تشییع پیکر پاک برادر و همرزمش که سالها در کنار بود بازداشت. برادری که در روزهای سراسر خطر قبل از انقلاب، در مبارزات سیاسی و در جبهه‌ها، پا به پای مهدی، جانفشانی کرد. 

نقش شهید باکری و لشکر عاشورا در حماسه قهرمانانه خیبر و تصرف جزایر مجنون و مقاومتی که آنان در دفاع پاتکهای توانفرسای دشمن از خود نشان دادند بر کسی پوشیده نیست. در مرحله آماده‌سازی مقدمات عملیات بدر، اگرچه روزها به کندی می‌گذشت اما مهدی با جدیت، همه نیروها را برای نبردی مردانه و عارفانه تهییج و ترغیب کرد و چونان مرشدی کامل و عارفی واصل، آنچه را که مجاهدان راه خدا و دلباختگان شهادت باید بدانند و در مرحله نبرد بکار بندند، با نیروهایش درمیان گذاشت. 

نحوه شهادت 



رحیم صفوی، شهید مهدی باکری، حسین علائی

بعد از شهادت برادرش حمید و برخی از یارانش، روح در کالبد ناآرامش قرار نداشت و معلوم بود که به زودی به جمع آنان خواهد پیوست. پانزده روز قبل از عملیات بدر به مشهد مقدس مشرف شد و با تضرع از آقاعلی‌بن موسی‌الرضا(ع) خواسته بود که خداوند توفیق شهدت را نصیبش نماید. سپس خدمت حضرت امام خمینی(ره) و حضرت آیت‌الله خامنه‌ای رسید و با گریه و اصرار و التماس درخواست کرد که برای شهادتش دعا کنند. 

این فرمانده دلاور در عملیات بدر در تاریخ 25/11/63، به خاطر شرایط حساس عملیات، طبق معمول، به خطرناکترین صحنه‌های کارزار وارد شد و در حالی که رزمندگان لشکر را در شرق دجله از نزدیک هدایت می کرد، تلاش می‌نمود تا مواضع تصرف شده را در مقابل پاتکهای دشمن تثبیت نماید، که در نبردی دلیرانه، براثر اصابت تیر مستقیم مزدوران عراقی، ندای حق را لبیک گفت و به لقای معشوق نایل گردید. هنگامی که پیکر مطهرش را از طریق آبهای هورالعظیم انتقال می‌دادند، قایق حامل پیکر وی، مورد هدف آرپی‌جی دشمن قرار گرفت و قطره ناب وجودش به دریا پیوست. 

او با حبی عمیق به اهل عصمت و طهارت(ع) و عشقی آتشین به اباعبدالله‌الحسین(ع) و کوله‌باری از تقوی و یک عمر مجاهدت فی سبیل‌الله، از همرزمانش سبقت گرفت و به دیار دوست شتافت و در جنات عدن الهی به نعمات بیکران و غیرقابل احصاء دست یافت. شهید باکری در مقابل نعمات الهی خود را شرمنده می‌دانست و تنها به لطف و کرم عمیم خداوند تبارک و تعالی امیدوار بود. در وصیتنامه‌اش اشاره کرده است که: چه کنم که تهیدستم، خدایا قبولم کن. 

شهید محلاتی از بین تمام خصلتهای والای شهید به معرف او اشاره می‌کند و در مراسم شهادت ایشان، راز و نیاز عاشقانه وی را با معبود بیان می‌کند و از زبان شهید می گوید: 

خدایا تو چقدر دوست‌داشتنی و پرستیدنی هستی، هیهات که نفهمیدم. خون باید می‌شدی و در رگهایم جریان می‌یافتی تا همه سلولهایم هم یارب یارب می‌گفت. 

این بیان عارفانه بیانگر روح بلند و سرشار از خلوص آن شهید والامقام است که تنها در سایه خودسازی و سیر و سلوک معنوی به آن دست یافته بود. 



خاطرات



خاطره ۱ 
در بیت امام‌، مهدی را دیدم و گفتم‌: "آقا مهدی‌! خوابهای خوشی برایت دیده‌اند ...‌مثل اینکه شما هم ... بله ..." تبسمی کرد و با تعجب پرسید: "چه خبر شده است‌؟" گفتم‌: همه خبرها که پیش شماست‌. یکی از فرماندهان گردان که یک ماه پیش شهید شد، خواب دیده بود، در بهشت منزلی زیبا می‌سازند‌. پرسیده بود: "این خانه را برای چه کسی آماده می‌کنید؟" گفتند: "قرار است شخصی به جمع بهشتیان بپیوندد‌." باز پرسیده بود: "او کیست‌؟" بعد سکوت کردم‌. مهدی مشتاقانه سر تکان داد و گفت‌: "خوب ...‌ادامه بده‌." گفتم‌: "پاسخ دادند: قرار است مهدی باکری به اینجا بیاید‌. خلاصه آقا ملائکه را خیلی به زحمت انداختی‌." سرش را پایین انداخت و رنگ رخسارش به سرخی گرایید و به آرامی گفت‌: "بنده خدا! با این کارهایی که ما انجام می‌دهیم‌، مگر بسیجیها اجازه دهند که به بهشت برویم‌! جلو در بهشت می‌ایستند و راهمان نمی‌دهند‌." سپس فرو رفت و از من دور شد‌. دیگر مطمئن بودم که مهدی آخرین روزهای فراغ از یار را سپری می‌کند‌.
خاطره ۲
روزی از مدرسه به خانه می‌آید، در حالی که گونه‌ها و دستهای سرخ و کبودش ، حکایت از عمق سرمایی می‌کند که در جانش رسوخ کرده است‌. پدرش همان شب تصمیم می‌گیرد که پالتویی برایش تهیه کند‌. دو روز بعد با پالتویی نو و زیبا به مدرسه می‌رود‌. غروب که از مدرسه برمی‌گردد با شدت ناراحتی‌، پالتو را به گوشه اطاق می‌افکند‌. همه اعضای خانواده با حالت متعجب به او می‌نگرند، و مهدی در حالی که اشک از دیدگانش جاری است‌، می‌گوید: "چگونه راضی می‌شوید من پالتو بپوشم در حالی‌که دوست بغل‌دستی من در کنارم از سرما بلرزد."

وصیتنامه سردار بدر شهید مهدی باکری


عزیزانم‌! اگر شبانه‌روز شکرگزار خدا باشیم که نعمت اسلام و امام را به بما عنایت فرموده‌، باز هم کم است‌. آگاه باشیم که صدق نیت و خلوص در عمل‌، تنها چاره‌ساز ماست‌. ...‌بدانید اسلام تنها راه نجات و سعادت ماست‌. 

... همیشه به یاد خدا باشید و فرامین خدا را عمل کنید‌. پشتیبان و از ته قلب مقلد امام باشید‌. اهمیت زیاد به دعاها و مجالس یاد اباعبدالله (ع‌) و شهدا بدهید که راه سعادت و توشه آخرت است‌. همواره تربیت حسینی و زینبی بیابید و رسالت آنها را رسالت خود بدانید‌. و فرزندان خود را نیز همانگونه تربیت کنید که سربازانی با ایمان و عاشق شهادت و علمدارانی صالح و وارث حضرت ابوالفضل (ع‌) برای اسلام بار بیایند‌. 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
یحیی باباییان

خبرگزاری آمریکا در مورد 22 بهمن جالب است حتماً بخوانید

دیر شده بود باید دخترم را می‌گذاشتم منزل مادرم بعد فوری خودم به اداره میرسیدم تاکسی خیلی سخت گیرم اومد با این ترافیکی که امروز بود خیلی دیر میرسیدم نگران بودم که رئیسم از ماموریت اومده یا نه! توی تاکسی نشسته بودم و کلی استرس داشتم، مطلبی از رادیو توجه من را به خودش جلب کرد و خیلی سریع از اون حالتی داشتم بیرون اومدم  (یک نفر که ادعا کرده است از نزدیک شاهد تظاهرات 22 بهمن بوده است به خبرگزاری آمریکا اعلام کرد: وعده وعید موجب حضور مردم در تظاهرات شد، قرار بر این بود که به کارکنان دولتی که شرکت کنند سه یا چهار ماه حقوقشان یکجا به عنوان پاداش داده شود. به مردم در تظاهرات سکه طلا می‌دادند، برای اینکه این حضور بیشتر به چشم بیآید دوربین از بالای بالا  فیلم برداری می‌کرد و همچنین با هواپیما از کشورهای افریقایی نفر آورده‌ بودند و از همه بدتر اینکه از جاههایی که درختان زیادی داشت و همین طور جنگلها از بالا فیلم‌برداری کرده بودند چون وقتی درخت را از بالای بالا ببینی شبیه آدم است) بعد از شنیدن این مطلب افراد زیادی با رادیو تماس گرفته بودند خانمی در پاسخ گفت: فکر کنم این آقا به جای چشمشون قوه تخیلشون خوب فعال است و صدای مردی پخش شد که از این درختها همیشه در این حضورها زیاد است. دیگری گفت فکر کنم حرف این آقا به عنوان بهترین جک سال 2008 شناخته شود و تندیس بگیرد، خانمی گفتند 24 اسفند هم درختان زیادی در صحنه حاضر هستند شاید این درختها از عملکرد رؤسای دولت راضی نباشند اما به خاطر وطنشان و انقلابشان حضور دارند.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
یحیی باباییان

مقاله ای در مورد 22 بهمن


موضوع : مقاله درمورد ۲۲بهمن سال ۱۳۵۷

مشاهده آنلاین مطلب

برای مشاهده مطلب پست به ادامه مطلب بروید

 

22 بهمن ، روز سالگرد پیروزی انقلاب را به تمام ایرانیان تبریک میگوییم ، این تبریک را از سایت تفریحی وب شاد پذیرا باشید

پیروزی انقلاب اسلامی در ایران تنها یک حادثه داخلی برای تغییر یک رژیم سیاسی نبود. بلکه همان‌گونه که بسیاری از دولتمردان آمریکائی، اسرائیلی و اروپائی در خاطرات خود از آن روزها تعبیر کرده‌‌اند، انقلاب از دیدگاه آنان زلزله‌ای ویرانگر برای جهان غرب بود. 
گذشته از آنکه آمریکا مطلوبترین شرائط جغرافیائی، اقتصادی و نظامی را در یکی از حساسترین مناطق جهان که مرزهای طولانی با رقیب (دولت شوروی) داشت، از دست می‌‌داد امواج این انفجار بزرگ رژیمهای وابسته به غرب را در ممالک اسلامی و بلاد عربی متزلزل و بیمناک کرده بود. پیام اصلی انقلاب اسلامی ماهیتی فرهنگی داشت و مبتنی بر اندیشه دینی و ارزشهای معنوی بود. پیروزی انقلاب به معنای صدور پیام و ارزشهای آن و به حرکت در آمدن موجی از خیزشهای رهایی بخش در کشورهای اسلامی و جهان سوم بود. همزمان با ایران، رژیم وابسته به آمریکا در نیکاراگوئه نیز سرنگون شد. در افغانستان دولت شوروی ناگریز از کودتای خونین و سپس لشکرکشی و اشغال این کشور شد تا حرکت اسلامی را مهار کند.۱ در عراق، کودتای صدام با همین هدف شکل گرفت. ۲ مردم لبنان و فلسطین پیروزی انقلاب ایران را جشن گرفتند و جهاد خویش را در شکلی نوین و ملهم از انقلاب اسلامی آغاز کردند. جنبشهای اسلامی در مصر، تونس، الجزایر، سودان، عربستان و ترکیه احیا شدند. 
پس از جنگ جهانی دوم نظمی ظالمانه بر جهان حکمفرما بود. مناطق مختلف جهان بین دو قدرت غالب شرق و غرب تقسیم شده بود و سازمان‌های نظامی ورشو و ناتو نگهبانان این نظم ناعادلانه بودند. هیچ حرکت و تحولی در جهان سوم خارج از این چارچوب و بدون وابستگی به یکی از دو قطب حاکم امکان موفقیت نمی‌یافت. اینک انقلابی در جهان معاصر و در منطقه امن غربیها پیروز شده بود که شعار اصلی آن «نه شرقی نه غربی» بود. نهضت امام در ایران مستقیماً با امپریالیسم آمریکا درافتاده بود و شکست را بر او تحمیل کرده بود. این واقعیت کمونیست‌ها را در ادعای مبارزات ضدامپریالیستی شان خلع سلاح می‌کرد و برای نخستین بار در عصر حاضر، دین را به عنوان عاملی حرکت‌زا در پهنه مبارزات ملتها مطرح می‌ساخت. 
با وجود همه ناباوریها و تمامی تلاشهایی که در سطح بین‌‌المللی برای حفظ رژیم شاه و جلوگیری از موفقیت امام‌خمینی بعمل آمد، انقلاب اسلامی در مرحله نخست مبارزات خویش پیروز گردید و از این جهت پیروزی آن بیشتر به یک معجزه شبیه بود تا تحولی عادی. به جز امام‌خمینی و توده‌‌های بیشماری که خارج از تحلیل‌های معمول، به گفته‌‌ها و وعده‌های امام باور قلبی داشتند، عموم تحلیل‌گران سیاسی و همه کسانی که در رخدادها و حوادث ایران دخیل بودند وقوع چنین پیروزی را، حتی تا روزهای واپسین عمر رژیم شاه ناممکن می‌دانستند. 
چنین بود که از صبحدم ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ خصومت با نظام نوپای اسلامی در پهنه‌ای گسترده آغاز شد. جبهه دشمنیها را آمریکا رهبری می‌کرد و دولت انگلیس و برخی دول اروپایی دیگر به همراه تمامی رژیمهای وابسته به غرب در آن مشارکت فعال داشتند. شوروی (سابق) و اقمار آن نیز ناخرسند از اتفاقی که در ایران افتاده و به حاکمیت دین منجر گردید، با آمریکائیها در بسیاری از خصومتها همسو شدند. نمونه بارز این هم‌پیمانی در همنوائی نیروهای چپ و راست ضدانقلاب داخل کشور که بعدها اسناد وابستگی آنان به سفارتخانه‌های شوروی و آمریکا افشا گردید و از آن بارزتر هماهنگی همه‌‌جانبه دو کشور در تجهیز صدام و حمایت از او در جنگ با جمهوری اسلامی را می‌‌توان مشاهده کرد. اما امام‌خمینی با همان منطقی که نهضت اسلامی را آغاز کرده بود، در اوج فتنه‌ها و فشارهای خارجی انقلاب را هدایت کرد و آن را با اراده خویش به دوره سازندگی و ثبات هدایت نمود. 
نهضتی که امام‌‌خمینی پرچمدار و پایه‌گذار آن بود، توانست غبار از چهره اسلام زدوده و سیمای حقیقی آن را پس از ۱۴ قرن به جهان تشنه عدالت بنمایاند. به همین دلیل است که انقلاب اسلامی ایران در جهان اسلام به عنوان «انقلاب امام‌‌خمینی» شناخته شده است. ۳
به همین علت است که تاکنون هیچ یک از طرحهای سیاسی و اقتصادی و نظامی آمریکا علیه ایران ک غالباً با حمایت یا سکوت متحدان منطقه‌ای و جهانی آن کشور همراه بوده، به نتیجه نرسیده است. و به همین دلیل است که پس از گذشت نزدیک به سه دهه مقابله غرب با انقلاب، امروز تئوریسین‌ها و سیاستمداران اروپائی و آمریکائی بر ضرورت پذیرش و تحمل واقعیت انقلاب و جایگاه جمهوری اسلامی در عرصه بین‌المللی تاکید می‌کنند. ۴
نهضتی که در ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ به پیروزی رسید، امروزه برای بسیاری از ملل جهان چراغ راه زندگی است. مهمترین دستاوردهای این انقلاب در صحنه‌ بین‌المللی تاکنون به قرار زیر بوده است. ۵
۱٫ تجدید بنای تفکر انقلابی بر مبنای دین
۲٫ مطرح شدن اسلام بعنوان یک ایدئولوژی انقلابی.
۳٫ 
تلفیق موفقیت آمیز رهبری سیاسی و مذهبی.
۴٫ 
احیاء اخوت اسلامی در میان مسلمانان جهان.
۵٫ 
احیاء روحیه گرایش به معنویات و ارزشهای دینی در میان مسلمانان جهان.
۶٫ 
احیاء روحیه خودباوری و سلطه ستیزی در میان ملتها.
۷٫ 
منفعل شدن دولتها و قدرتها در برابر اراده ملتها. 
از این رو «22 بهمن» تنها نباید به عنوان روز پایانی یک رژیم سیاسی و آغازی بر حیات رژیم دیگر تلقی گردد. بلکه باید از آن به عنوان سرفصلی برجسته در تاریخ 
سیاسی ایران و نقطه‌ای عطف در روند مبارزات ملت ایران یاد کرد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
یحیی باباییان

روایت تاریخی | «سابقه و عملکرد محمدرضا پهلوی»

http://farsi.khamenei.ir/ndata/news/24998/01.jpg۲۶ دی ماه مصادف با سالروز فرار شاه معدوم است. به همین مناسبت پایگاه اطلاع‌رسانی KHAMENEI.IR گزیده‌ای از روایت تاریخی «سابقه و عملکرد محمدرضا پهلوی» در بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی که گوشه‌ای از زوایای تاریک حکومت پهلوی را شرح می‌دهد، منتشر می‌کند:

* به حاکمیت رسیدن محمدرضا پهلوی به وسیله انگلستان
براى یک ملت براى ملت ایران هیچ ننگى بالاتر از این نیست که حکام، فرمانروایان، سیاستمداران و سررشته‌داران امور کشور را دولت انگلیس به وسیله‌ى سفارتخانه‌ى خود بیاورد و ببرد! کدام ننگ براى یک ملت، از این بالاتر است؟! خاطراتى را که از عناصر دوران پهلوى نوشته‌اند، بخوانید! بعد از آنکه در سال ۱۳۲۰ رضا خان را بردند، پسر او محمد رضا تا چند روز نمى‌دانست که آیا پادشاه خواهد بود یا نه! کسى را به سفارت انگلیس فرستاد، آن‌ها گفتند که بله، عیبى ندارد، پادشاه باشد، به شرطى که فلان کار را نکند و فلان کار را بکند! خوشحال شد. این‌ها حقایق این کشور است. پنجاه سال حکومت ایران که حکومت دیکتاتورى، سلطنتى، طاغوتى، فاسد و آن‌چنانى بود، به وسیله‌ى دو نفرى انجام گرفت که آن‌ها را بیگانگان بر سر کار آوردند و مردم هیچ نقشى نداشتند. قبل از آن هم که حکومت قاجار و حکومت سلاطین بود. شرح حال این سلاطین را ببینید! مردم که هیچ، مردم که اصلا براى آن‌ها قابل ذکر نبودند! عمال دولت را از صدر اعظم تا پایین، نوکران خودشان مى‌دانستند و به آن‌ها مى‌گفتند شما در بین نوکران ما چنین هستید، چنان هستید! چنین حکومتهایى بر این کشور حاکم بوده‌اند! این براى اولین بار در طول قرون متمادى است که به برکت انقلاب در این کشور، حکومتهایى سر کار مى‌آیند که ملاک مسئولان حکومتها، علم، تقوا، عدالت، مردم‌دوستى و گزینش مردم‌ است. با مردمند؛ براى مردم و در خدمت مردمند؛ اهل سواستفاده، دزدى و سرسپردگى به دشمن نیستند. این حقایق در تاریخ طولانى ایران، قرنها سابقه نداشته است. این‌ها را اسلام و انقلاب به این ملت داد. ۱۳۷۷/۰۲/۰۲
 
* جدایی از مردم؛ عامل وابستگی پهلوی به بیگانگان
آنها [حکومت پهلوی] وابسته بودند. وابستگیشان به‌خاطر این بود که از مردم به‌کلى بریده بودند. براى حفظ حکومت خودشان، خود را ناچار مى‌دانستند که به خارجیها متکى شوند. رضاخان را انگلیسیها سرکار آوردند، که جزو تواریخ مشخص و مسلم و روشن است. محمدرضا را هم انگلیسیها تثبیت کردند. بعد از دوره‌ى حکومت دکتر مصدق، کودتا را امریکاییها به راه انداختند و البته از دست انگلیسیها ربودند و آنها خودشان تسلط پیدا کردند. اینها در اغلب امور این کشور، وابسته بودند. مستشاران امریکایى و دهها هزار امریکایى دیگر در مهمترین مراکز نظامى، اطلاعاتى، اقتصادى و سیاسى این کشور شغلهاى حساس و درآمدهاى گزاف داشتند و آنها در حقیقت کارها را انجام مى‌دادند و به آنها خط مى‌دادند. دستگاه اطلاعاتى این کشور را امریکاییها و اسرائیلیها به‌وجود آوردند. در سیاستها، تابع نظرات انگلیسیها و در این اواخر، تابع نظرات امریکاییها بودند. در زمینه‌ى منطقه‌اى و جهانى، حتى در زمینه‌هاى اقتصادى - مثلا قیمت نفت چقدر باشد، فروش نفت چگونه باشد، وضع شرکتهاى خارجى در نفت ایران به چه کیفیت باشد - در همه‌ى این مسائل مهم و حساس، آن چیزى کارى را انجام مى‌دادند که از آنها خواسته شده بود! البته منافع خودشان را هم در نظر داشتند. براى خارجیها فداکارى نمى‌کردند، بلکه براى حفظ حکومت خودشان، صددرصد به بیگانگان میدان مى‌دادند و به آنها تکیه مى‌کردند و دست آنها را در تطاول به این کشور و این ملت باز مى‌گذاشتند. حکومت آنها تحمیلى و کودتایى بود. با کودتا سرکار آمده بودند؛ هم رضاخان با کودتا سرکار آمده بود، هم محمدرضا با کودتا سرکار آمد. حکومت کودتایى، معلوم است چطور حکومتى است: بر مردم تحمیل بودند و از آرا مردم، عقاید مردم، دلبستگیهاى مردم، فرهنگ مردم و درخواست و اراده‌ى آنهاهیچ نشانى نبود. آنها براى آرا مردم، براى خواست مردم، براى عقاید مردم، براى دین مردم و براى فرهنگ مردم، هیچ احترامى قائل نبودند؛ هیچ رابطه‌ى صمیمى و دوستانه‌اى با مردم نداشتند. رابطه، رابطه‌ى خصمانه بود؛ رابطه‌ى ارباب و رعیت بود؛ رابطه‌ى آقایى و نوکرى بود؛ سلطنت بود دیگر! سلطنت و پادشاهى، معنایش همین است؛ یعنى حکومت مطلقه‌اى که هیچ تعهدى در مقابل مردم ندارد. خانواده‌ى پهلوى، پنجاه سال در کشور ما این‌گونه زندگى کردند.
۱۳۷۷/۱۱/۱۳

http://farsi.khamenei.ir/ndata/news/24998/03.jpg

* اجازه گرفتن محمدرضا شاه از بیگانگان برای تعیین نخست وزیر
از سال ۱۳۳۲ تا زمان پیروزى انقلاب اسلامى، انگلیس و امریکا بر سر چاههاى نفت، و در واقع گنج نفت ایران نشستند و تا آن‌جا که توانستند، برداشتند و بردند. ملت ایران چگونه دلش با اینها صاف شود؟! رژیم پهلوى، سر سپرده‌ى انگلیس و امریکا بود و محمدرضا، واقعا مثل یک مامور امریکا در ایران عمل مى‌کرد. یک عامل امریکا در راس یک رژیم وابسته، وظیفه‌اى نداشت جز این‌که وقتى بگویند فلان نخست‌وزیر را بگذار و فلان نخست‌وزیر را بردار، اطاعت کند. آنها هر کارى مى‌خواستند، مى‌کردند. اگر هم یک وقت خود او مى‌خواست نخست‌وزیرى را برکنار کند و امریکاییها راضى نبودند، به امریکا مى‌رفت و این و آن را مى‌دید، تا اجازه دهند فلان نخست‌وزیر را بردارد یا بگذارد! وضعیت این گونه بود. سفراى امریکا و انگلیس در تهران، تعیین کننده‌ى خطوط اساسى این مملکت بودند...
اینها کسانى بودند که روزگارى، شاه ایران - آن روسیاه نگونبختى که به اسم «شاه» در ایران بود - از سفر ایشان؛ یعنى سفیر انگلیس و سفیر امریکا در تهران، حرف‌شنوى داشت و هر چه آنها در مسائل اساسى این کشور مى‌گفتند، انجام مى‌داد. اما امروز با نظام و دولتى در ایران مواجهند که از صد عامل در مسائل اساسى کشورش، یک مورد هم منطبق با خواست امریکا نیست. با نظامى مواجهند که در بدو استقرار، اولین کارش قطع کردن امتیازات اینها بود. در واقع انقلاب اسلامى، اول کارى که کرد این بود که به قطع امتیازات انگلیس و امریکا در ایران پرداخت. ۱۳۷۳/۱۱/۱۴ 

http://farsi.khamenei.ir/ndata/news/24998/02.jpg

* خاشع در برابر بیگانه و خشن در مقابل مردم
اگر یک ملتى احساس عزت نکند، یعنى به داشته‌هاى خود- به آداب خود، به سنن خود، به زبان خود، به الفباى خود، به تاریخ خود، به مفاخر خود و به بزرگان خود- به چشم حقارت نگاه کند، آن‌ها را کوچک بشمارد و احساس کند از خودش چیزى ندارد، این ملت به‌راحتى در چنبره‌ى سلطه‌ى بیگانگان قرار مى‌گیرد...
وقتى یک چنین روحیه‌اى در میان مردمى حاکم شد، دستگاه سیاسى آن کشور و آن ملت هم به طور طبیعى نوکرمآب مى‌شود: در مقابل مردم خود مثل سگ درنده و گرگ خونخوار، اما در مقابل دشمنان مثل بره‌ى رام؛ «اسد علی و فی الحروب نعامه». همان رضاخانى که بخصوص در نیمه‌ى دوم سلطنتش آن‌جور با مردم خود با خشونت رفتار کرده بود- که مردم جرئت نفس کشیدن نداشتند؛ توى خانه‌هاى خودشان پدر به فرزند و فرزند به پدر اعتماد نمى‌کرد- در مقابل یک پیغام ساده‌ى انگلیسى‌ها که گفتند «باید از سلطنت کناره بگیرى»، مثل موش مرده از سلطنت کناره گرفت و از کشور خارج شد! همین طور محمد رضاى پهلوى؛ محمد رضاى پهلوى در سالهاى دهه‌ى چهل و دهه‌ى پنجاه شدیدترین فشارها را بر این ملت و بر مبارزان و بر آزادى‌خواهان- خشن؛ بدون اندک ملاحظه‌اى از مردم- وارد کرد؛ اما همین آدم در مقابل سفیر آمریکا و سفیر انگلیس خشوع و خضوع مى‌کرد و از آن‌ها حرف مى‌شنفت! ناراحت هم بود، اما مجبور بود. این حکومت یک ملتى است که از عزت ملى محروم است.
یکى از اساسى‌ترین قلمهائى که انقلاب اسلامى به ما ملت ایران عطا کرد، احساس عزت بود. امام بزرگوار ما مظهر عزت بود. آن روزى که امام علنا فرمود «آمریکا هیچ غلطى نمى‌تواند بکند»، اوج اقتدار سیاسى و نظامى آمریکا در دنیا بود. امام احساس عزت را به این مردم برگرداند و انقلاب احساس عزت را به ملت ایران برگرداند. ۱۳۸۸/۰۲/۲۲

*  باقی ماندن ثروت میلیاردیِ شاهِ فراری نزد آمریکایی‌ها
[آمریکایی ها] محمدرضا را که فرارى ملت ایران بود، در آمریکا پذیرفتند و به عنوان یک میهمان پناه دادند. اموالى که در اختیار محمدرضا قرار داشت، بالغ بر میلیاردها دلار مى‌شد که در امریکا سرمایه‌گذارى کرده بود. در همه جاى دنیا معمول است وقتى یک نفر که در راس رژیمى قرار دارد، سرنگون شد، اموال شخصى‌اش که از آن مردم و دولت جدید بر سر کار آمده است، به آن دولت برگردانده مى‌شود. این در همه جا یک عرف است. اگر روزنامه‌ها را در قضایاى گوناگون خوانده باشید، مى‌بینید که همه جا این کار را کرده‌اند. هیچ جا سابقه ندارد که آن همه ثروت را که متعلق به ملت ایران بود، در حسابهاى محمدرضا و کسانش در امریکا، نگه دارند. حتى یک ریالش را به مردم ایران ندادند و نگه داشتند و هنوز هم پیش آنهاست. هنوز هم طلب ملت ایران از رژیم امریکا، میلیاردها دلار است. آنها اموالى را که دولت ایران در گذشته خریدارى کرده بود؛ پولش از کیسه‌ى ملت ایران پرداخته شده بود و ملت به آنها احتیاج داشت، نگه داشتند. هنوز هم در انبارهاى خودشان نگه‌داشته‌اند و تا امروز هم تحویل دولت جمهورى اسلامى و ملت ایران نداده‌اند. طلبهاى ایران که در امریکا بود، بلوکه شد و اینها را برنگرداندند. چرا؟ به این امید که شاید بتوانند نظام جمهورى اسلامى را منهدم کنند. با خود گفتند: امروز این پولها را به آنها نمى‌دهیم که مورد استفاده‌شان قرار گیرد. غرض این‌که، رژیم ایالات متحده‌ى امریکا، بعد از پیروزى انقلاب اسلامى، همان روش قبل از پیروزى را ادامه داد؛ یعنى اعمال کینه و خصومت با ملت ایران و نظام جمهورى اسلامى. در چنین شرایطى بود که قضیه‌ى سفارت اتفاق افتاد. ۱۳۷۳/۰۸/۱۱
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
یحیی باباییان

متن نامه انیشتین به آیت الله العظمی بروجردی ره

گر چه در این راه برای من توفیقی حاصل نشد ولی ثمره آن آشنایی با شما مرد بزرگ بود که هم تا حدی من را از آن اندوه عظیم خلاص نمود و هم بالاخره سبب مسلمان شدن پنهانی من شد. و چون این آخرین یادداشت من در جمع بندی این چهل نامه است، برای خوانندگان گرامی ( بعدی ) نیز می نویسم همانگونه که آقای بروجردی - مقیم شهر قم / در ایران - می دانند : من در آوگوست 1939 طی نامه ای به روزولت - رئیس جمهور وقت آمریکا - او را از پیشرفت آلمان نازی - که در ابتدای جنگ جهانی دوم بود - در مسئله شکافتن اتم و آزاد کردن و مهار انرژی عظیم آن جهت کشتار و نابود کردن آنی برخی شهرها مطلع ساختم و اکیداً به او (روزولت ) گفتم که برای بازداشتن آلمان نازی از این نقشه جنایت آمیز باید ابرقدرتی چون آمریکا - که به نظر من عاقل ترین و خونسردترین ابرقدرت های دنیای فعلی است - سریعاً گروهی را مأمور بررسی و تحقیق علمی - در شکافتن هسته اتم - بنماید و به سرعت باید بمب اتم را بسازد چون دیر یا زود این سگ از زنجیر در رفته - یعنی آدولف هیتلر نژآدپرست خوانخوار - آن (بمب اتم) را ساخته و چون ببیند از راه جنگ متعارف حریف تمامی دنیا نمی شود - حتماً متوسل به آن شده و لااقل چندین شهر بزرگ را هدف بمب اتمی خود قرار می دهد.

اما وقتی آمریکا آن را از قبل ساخته و اعلان نموده باشد دیگر امثال هیتلر دیوانه نمی توانند دنیا را به آتش بکشند! پس جناب پاپ پیوس دوازدهم نیز - که آغاز دوره پاپی وی برای مسیحیان کاتولیک جهان / از همان سال 1939 بود - فتوا به این امر صادر کرد و فقط اکیداً قید نمود که : هرگز نباید از این سلاح اتمی برای جنگ - حتی با خود نازی های آلمان - استفاده شود.
سپس من نامه ای به محضر شریف پیشوای اسلامی آن زمان سید ابوالحسن (ابوالحسن اصفهانی - که مقیم نجف بودند - نوشتم / ایشان نیز در جواب گفتند که : از باب ناچاری لازم است که بمب اتم ساخته شود تا آلمانی ها بهراسند و دست به حمله اتمی به هیچ کشوری نزنند . ولی استعمال این سلاح مرگبار در قانون اسلام بطور کلی ممنوع است و هرگز نباید از آن - به نحو ابتدایی - استفاده شود حتی علیه خود آلمان نازی باز تأکید می کنم . تا آنجا که امکان دارد نباید سلاح اتمی بکار گرفته شود و باید با اسلحه متعارف با آلمان نازی مقابله کرد"

آری ! جهان در آن روزها وضعی اضطراری پیدا کرده بود . به حکم چنین بزرگ مردانی (از ادیان و مذاهب مختلف) من (اینشتین) ناچار بودم که روولت را در جریان ساخت بمب اتم قرار دهم و این اقدام مانع عملکرد آلمان نازی شد و با این عمل من جان بسیاری از مردم دنیا نجات داده شد / اما افسوس که این فرمول به دست آن مرد دیوانه دیگر افتاد و توصیه های من و روزولت را از یاد برده / دچار وسوسه شیطانی شد و در حال مستی دستور داد که خلبان احمق و جنایتکار او در 6 اوگوست 1945 که دنیا تازه داشت طعم تلخ جنگ دوم را از یاد برده و صلح جهانی در حال استقرار بود این بمب خطرزا را در هیروشیما فرو افکند !!

بمبی که بقدر یک توپ بیشتر اندازه نداشت و به زمین نرسیده در آسمان شهر منفجر و شهری را مبدل به خاکستر کرد !! احساس می کنم که هر گاه به یاد این حادثه می افتم چند ماه و یا چندین سال از عمرم کاسته می شود و پیرتر می شوم!! و من همان طور که در جنگ اول جهانی بین سال های 1914 - 1918 در صدد ارائه طرح صلح جهانی بودم و موفق نشدم / در این 6 سال سیاه جنگ دوم 1939 - 1918 نیز دائماً در تکاپو بودم که بنحوی بتوانم طرح صلح جهانی را ارائه بدهم / باز هم نتیجه نگرفتم!! 
گویا شکافتن هسته اتم بسیار آسان تر بود از شکافتن قلب سخت و سیاه انسان!! براستی که این موجود دوپا سرسخت ترین موجودات جهان است !! ... و در مقیاس های کوچک تر نیز همواره ناکام بوده ام .

هنگامی که ورزش های رزمی از جمله کاراته، جودو و کنگ فو و مانند این چیزها از شرق وحشی بی تمدن و خرچنگ خوار - یعنی چین و ژاپن و کره - به وسیله اروپا و آمریکا آمد من از جمله مخالفان این گونه ورزش ها بودم و تأکید می کردم که چنین آداب و رسول وحشیانه ای خشونت را در جامعه رواج می دهد ... ولی همه مانند دیوار گچی به من نگاه کردند و هیچ نگفتند و چنان که خود حضرتعالی (آقای بروجردی) برای من در جواب نامه 25 مرقوم فرموده اید " در اسلام ... حتی کندن یک مو یا ایجاد یک خراش سطحی و یا حتی اندک ناراحت ساختن یک انسان غیر مجاز و ممنوع است "

آری ! سیاست فقط فکر لحظه های هیجان آور را در سر می آورد حال آن که این عملکردهای سیاسی همچون قوانین معادلات ریاضی نتایج و عواقبی جبران ناپذیر و غیر قابل دفع را در پی می آورد!! و اکنون ای جناب بروجردی، ای پیشوای خردمند و ای پدر مهربان بسیار از شما سپاسگزارم که در 1952 در پی مرگ (وایتسمن) - رئیس جمهور وقت اسرائیل- هنگامی که من از شما تقاضای مشاوره کردم که آیا ریاست جمهوری اسرائیل را که رسماً و علناً به من پیشنهاد شد و همگان مرا یک یهودی دنیا دیده و مهاجر از وطن می دانستند بپذیرم؟ در جواب نامه 32 فرمودید: انسان خداترس و خردمند چنین پیشنهادی را هرگز نمی پذیرد. هر کس به دنبال سیاست رفته آلوده شده است . پس شما خود را آلوده سیاست نکنید" لذا من نیز به بهانه اشتغالات علمی این پیشنهاد را رد کردم.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
یحیی باباییان