سردار فاطمی

یامهدی جهان در انتظار توست.....

۱۶ مطلب در فروردين ۱۳۹۴ ثبت شده است

دیدار رئیس‌جمهوری ترکیه با رهبر انقلاب

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای رهبر انقلاب اسلامی عصر امروز (سه‌شنبه) در دیدار آقای رجب طیب اردوغان رئیس‌جمهوری ترکیه، تحول عظیم «بیداری عمومی اسلامی» را علت اصلی نگرانی دشمنان اسلام خواندند و با اشاره به طراحی‌های متقابل دشمنان برای مواجهه با این حادثه بزرگ، تأکید کردند: امروز آمریکا و صهیونیست‌ها از اختلافات داخلی برخی کشورهای اسلامی خوشحال هستند و راه حل این مشکلات، همکاری کشورهای اسلامی و انجام اقدامات عملی مناسب و سازنده است.
حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در این دیدار با اشاره به منافع و مصالح مشترک ایران و ترکیه از تقویت روابط، خاطرنشان کردند: قدرت هر یک از کشورهای مسلمان در دنیای اسلام، در واقع قدرت امت اسلامی است و سیاست کلی جمهوری اسلامی ایران این است که کشورهای اسلامی یکدیگر را تقویت و از تضعیف هم خودداری کنند، و تقویت روابط ایران و ترکیه نیز به تحقق همین هدف کمک می‌کند.
رهبر انقلاب افزودند: تأکید همیشگی ما این است که کشورهای اسلامی از اعتماد به غرب و آمریکا بهره‌ای نمی‌برند، و امروز نیز همه به روشنی، نتیجه اقدامات غرب در منطقه را که به ضرر اسلام و منطقه است، می‌بینند.
ایشان با اشاره به تحولات برخی کشورهای منطقه و فعالیت‌های وحشیانه گروه‌های تروریستی در عراق و سوریه، گفتند: اگر کسی دست پنهان دشمن را در این قضایا نبیند، خود را فریب داده است.
حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در تأیید این واقعیت، به خوشحالی آمریکا و صهیونیست‌ها از وضعیت منطقه اشاره کردند و افزودند: صهیونیست‌ها و بسیاری از دولت‌های غربی و بیش از همه آمریکا، از این قضایا خشنودند و تصمیم ندارند، مسئله‌ی داعش را تمام کنند.
رهبر انقلاب در ادامه با یادآوری برخی نمونه‌ها از وحشی‌گری‌های کم‌نظیر داعش، و همچنین قصد اولیه‌ی این گروه تروریستی برای تسلط بر بغداد، این سوال اساسی را مطرح کردند که چه کسانی این جریان‌ها را پشتیبانی مالی و تسلیحاتی می‌کنند؟
ایشان افزودند: بیگانه‌ها قطعاً نمی‌خواهند این مسائل حل شود، بنابراین، این کشورهای اسلامی هستند که باید برای حل این مشکلات تصمیم بگیرند، ولی متأسفانه تصمیم جمعی مناسب و سازنده‌ای گرفته نمی‌شود.
حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، در ادامه، قضایای یمن را یک نمونه‌ی دیگر از مشکلات جدید دنیای اسلام خواندند و در خصوص راه حل بحران یمن، تأکید کردند: موضع جمهوری اسلامی در خصوص تمام کشورها از جمله یمن، مخالفت با دخالت خارجی است، بنابراین، از نظر ما راه حل بحران یمن نیز توقف حملات و دخالت خارجی علیه مردم این کشور است، و این، یمنی‌ها هستند که باید برای آینده‌ی کشورشان تصمیم‌گیری کنند.
رهبر انقلاب حادثه عظیم «بیداری عمومی اسلامی» و عطش ملت‌ها برای اسلام را، علت اصلی حساسیت دشمنان خواندند و گفتند: در مقابل این بیداری، دشمنان اسلام، ضدحمله خود را مدت‌هاست آغاز کرده‌اند و واقعیت تأسف‌بار این است که برخی از حکومت‌های اسلامی نیز خیانت می‌کنند و پول و امکانات خود را در خدمت دشمن قرار می‌دهند.
حضرت آیت‌الله خامنه‌ای سپس به وضعیت عراق اشاره کردند و با اشاره به کمک ایران به مردم عراق برای جلوگیری از تسلط تروریست‌ها، افزودند: ایران در عراق حضور نظامی ندارد، اما روابط تاریخی، ریشه‌دار و بسیار نزدیکی بین دو ملت ایران و عراق برقرار است.
رهبر انقلاب با آرزوی شوکت و عزت روزافزون برای دنیای اسلام، بر آمادگی ایران برای تبادل نظر و همفکری برای حل مسائل منطقه تأکید کردند.

در این دیدار که آقای روحانی رئیس‌جمهور نیز حضور داشت، آقای رجب طیب اردوغان رئیس‌جمهوری ترکیه با اشاره به مذاکرات خود در تهران، گفت: در این سفر مسائل دوجانبه را مورد بررسی قرار دادیم و در خصوص روابط سیاسی، اقتصادی و همچنین مسائل منطقه گفتگو کردیم.
وی به روابط تهران و آنکارا در حوزه انرژی اشاره و خاطرنشان کرد: شورای همکاری اقتصادی ایران و ترکیه تشکیل شده و به وزیران خود دستور داده‌ایم که کارها را دنبال کنند، تا با فعالیت بیشتر، انتظاراتی نظیر افزایش مبادلات اقتصادی به سطح ۳۰ میلیارد دلار محقق شود.
رئیس‌جمهور ترکیه با تاکید بر لزوم حل مسائل و مشکلات دنیای اسلام در درون آن و بدون دخالت غرب، گفت: مشکلات زیادی در منطقه وجود دارد که باید با کمک یکدیگر، آنها را حل کنیم و نباید برای حل این مسائل منتظر غرب ماند.
رئیس‌جمهور ترکیه، همچنین با بیان اینکه جنایت‌های گروه تروریستی داعش را محکوم می‌کند، تأکید کرد: من داعش را مسلمان نمی‌دانم و علیه آن نیز موضع‌گیری کرده‌ام.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
یحیی باباییان

یک جمله ناب

فضای مجازی

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
یحیی باباییان

روی دیگر چهره «زن» در آمریکا

مصاحبه با خانم مرضیه هاشمی
http://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/breadcrump.gifhttp://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/breadcrump.gif یکی از مصادیق فروپاشی اخلاقی نظام تمدنی غرب و در رأس آن ایالات متحده، مسئله‌ی ظلم و تبعیض نسبت به زنان است. رهبر انقلاب در این زمینه چنین فرمودند: «ما در مسئله‌ی زن، از غرب طلبکاریم؛ ما مدعی غربیم؛ آنها هستند که دارند به زن ظلم میکنند، زن را تحقیر میکنند، جایگاه زن را پائین می‌آورند؛ به اسم آزادی، به اسم اشتغال، به اسم مسئولیت دادن، آنها را مورد فشارهای روحی، روانی، عاطفی و اهانت شخصیتی و شأنی قرار می‌دهند؛ آنها باید جواب بدهند.» خانم ملانی فرانکلین که امروزه او را با نام مرضیه هاشمی می شناسند، خبرنگار و مستندساز شبکه پرس تی وی است که تجربه‌ی زندگی در جامعه‌ی آمریکا را نیز داشته است. با وی درباره‌ی مشکلات زنان و تصویر سازی‌های دروغین از زنان در رسانه‌های غربی به گفت‌وگو نشستیم.

* شما اصالتاً اهل آمریکایید و تا همین اواخر در آنجا حضور داشتید و با زوایای جامعه‌ی غربی به‌خوبی آشنا هستید.  چطور شد مسلمان شدید و به ایران آمدید؟
آشنایی اول من با ایران، مصادف با پیروزی انقلاب بود. در آن موقع دانشجو بودم و فعالیت سیاسی می‌کردم و هنگامی که انقلاب اسلامی به وقوع پیوست، نظر من را به خود جلب نمود و همان موقع بود که از بچه‌های ایرانی که در محل تحصیلم حضور داشتند، شروع به تحقیق پیرامون انقلاب و شخص امام خمینی رحمه‌الله‌علیه کردم و این قدم اول من در شناخت ایران بود. این شناخت هنگامی که عمق پیدا کرد، به مسلمان شدن و شیعه شدن بنده منجر شد. همین‌جا باید بگویم که اگر انقلاب اسلامی نبود و اتفاق نمی‌افتاد، شاید در من آن گرایش اصلی که به شیعه دارم به وجود نمی‌آمد.

* کدام ویژگی رهبری امام خمینی توجه شما را به خود جلب کرد؟
امام خمینی وقتی به ایران بازمی‌گشت و خبرنگار از ایشان پرسید: «چه حسی دارید؟» و ایشان فرمود: «هیچ حسی!» این پاسخ خیلی برایم تکان‌دهنده بود. تا آن موقع همه‌ی رهبران و سیاست‌مدارانی که دیده بودم، از روی غرور صحبت می‌کردند، ولی امام با آن زیبایی فرمودند هیچ حسی ندارم.

بعد از اینکه مسلمان شدم، هنگامی که تصاویر جماران را می‌دیدم که همه گریه می‌کردند، با اینکه امام را دوست داشتم، نمی‌توانستم آن‌ها را درک کنم که چرا این‌قدر با دیدن امام اشک می‌ریزند. تا اینکه سعادت پیدا کردم و به جماران رفتم. زمانی که امام بیرون آمد، من همین‌طور اشک می‌ریختم و گریه می‌کردم. آنجا متوجه شدم که شخصیت امام چگونه است. رهبر انقلاب، امام خامنه‌ای هم همین‌طور هستند. هیچ فرقی نمی‌کند. همیشه فکر می‌کنم چه بار سنگینی به دوش امام خامنه‌ای است و ایشان چقدر خوب از عهده‌ی آن برمی‌آیند. ان‌شاءالله خدا حفظشان کند تا ظهور امام زمان عج‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف و ایشان امور را به دست امام زمان بدهند.

* شما از شاگردان برجسته‌ی رشته‌ی رادیو و تلویزیون بودید و به‌واسطه‌ی اینکه در رشته‌ی خود خوب کار می‌کردید، در یک شبکه‌ی تلویزیونی استخدام شدید، ولی بعد از مدتی به دلیل مسلمان شدن و شاید محجبه شدن، اخراج شدید. این مسئله رو چطور ارزیابی می‌کنید؟
هم‌زمان با سال آخر دانشجویی بود که در شبکه، شروع به کار کردم. آن زمان آن‌ها از من راضی بودند، اما وقتی شروع کردم به مطالعه و مسلمان شدم، خودم از شبکه بیرون آمدم. البته بعد از اینکه مسلمان شدم، شبکه‌های دیگر هم من را استخدام نمی‌کردند. مستقیم نمی‌گفتند این مسئله به‌خاطر حجاب یا مسلمان بودن است. در آمریکا نسبت به کشورهای اروپایی، سیاست‌مدارانه‌تر رفتار می‌کنند. در بعضی از کشورهای اروپایی مستقیماً به افراد محجبه می‌گویند که او را استخدام نمی‌کنند یا نمی‌تواند درس بخواند، اما در آمریکا این‌طور نیستند. آمریکایی‌ها همین کار را انجام می‌دهند، اما اعلام نمی‌کنند.
یکی از دوستانم که در آمریکا زندگی می‌کند می‌گفت همسایه‌مان سگ بزرگی داشت و این سگ به خانه‌‌ی ما می‌آمد و ما به‌خاطر اینکه بچه‌ی کوچک داشتیم، از این موضوع خیلی آزار می‌دیدیم، ولی هیچ‌گاه نمی‌توانستیم به پلیس شکایت کنیم، چون به‌ محض اینکه پلیس زنان محجبه‌ی خانه را می‌دید، برخوردش با ما بدتر از آن سگ با کودکانمان بود.

بنابراین به بهانه‌های مختلف، من را استخدام نکردند. هنوز هم کسانی که در آمریکا در جایی استخدام هستند و کار می‌کنند، اگر محجبه باشند، تا حدودی می‌توانند پیشرفت کنند، ولی بعضی جاها اصلاً استخدامشان نمی‌کنند. بعد از ماجرای یازده سپتامبر، عده‌ی زیادی از زنان مسلمان بی‌حجاب شدند، چون احساس می‌کردند که دیگر نمی‌توانند هیچ‌کاری انجام دهند. متأسفانه چون تحت فشار بودند، این راه را انتخاب کردند. به‌مرور کمی فشارها کم شد، اما الآن دوباره به دوره‌ای وارد می‌شویم که فشارها زیاد می‌شود. سیاست دولت آمریکا به‌نحوی است که هرگاه همزیستی مسالمت‌آمیز و آرامش میان مسلمانان آمریکایی و غیرمسلمانان حاکم می‌شود، به‌طرز عجیبی یک اتفاق نابهنگام مثل یازده سپتامبر می‌افتد که دوباره فشارها را برای مسلمانان زیاد می‌کند. در حال حاضر، موقعیت مسلمانان در آمریکا و اروپا، به دلیل فعالیت‌های داعش، سخت شده است؛ چراکه آنان در همه‌جا به نام اسلام کارهای خود را پیش می‌برند.

* این فشار تا چه حد به زنان مسلمان وارد می‌شود؟
طبیعی است که زنان مسلمان به ‌دلیل اینکه پرچم‌دار اسلام هستند، فشار بیشتری را تحمل می‌کنند. برای مثال، یکی از دوستانم که در آمریکا زندگی می‌کند می‌گفت همسایه‌مان سگ بزرگی داشت و این سگ به خانه‌‌ی ما می‌آمد و ما به‌خاطر اینکه بچه‌ی کوچک داشتیم، از این موضوع خیلی آزار می‌دیدیم، ولی هیچ‌گاه نمی‌توانستیم به پلیس شکایت کنیم، چون به‌ محض اینکه پلیس زنان محجبه‌ی خانه را می‌دید، برخوردش با ما بدتر از آن سگ با کودکانمان بود.

* آیا این فشار برای زنان پیرو ادیان دیگر هم وجود داشت؟
صد درصد ظلم می‌شود و به نظرم به‌آرامی زنان غربی متوجه این ظلم می‌شوند. اساساً در کشورهای ماتریالیستی، اصلی‌ترین ظلم در حق زنان اتفاق می‌افتد. خودشان هم به این معتقدند که در همه‌ی عرصه‌ها نگاه جامعه به زن مثل یک کالاست و زن صرفاً ابزاری برای سرگرمی مردها محسوب می‌شود. این موضوع مختص زنان مسلمان نیست، بلکه همه‌ی زنان غربی مورد ظلم واقع می‌شوند.

* با این وجود، شما علت مشکلات، معضلات، تبعیضات و نابرابری‌هایی را که در غرب علیه زن وجود دارد، در چه می‌بینید؟
امروزه دنیا به‌شدت تحت تأثیر رسانه قرار دارد؛ به‌نحوی‌که اگر روز روشن باشد، رسانه می‌تواند طوری جلوه دهد که مخاطب فکر کند شب است و برعکس. رسانه‌های غربی به‌راحتی امور بی‌ارزش را ارزشمند نشان می‌دهند و امور ارزشی را بی‌ارزش می‌کنند. مثلاً تصویری که فیلم‌ها و رسانه‌های غربی از زنان نشان می‌دهند طوری است که آنان موفق، آزاد و در رفاه هستند، درحالی‌که اصلاً این‌طور نیست. باید تعریف کنیم که موفقیت یا آزادی به چه معناست؟ متأسفانه بیشتر زنان به‌شدت از سوی رسانه‌ها مورد ظلم واقع می‌شوند. برای مثال به نقش مادری اشاره می‌کنم. یک زن غربی حتماً باید کار کند و وقتی یک زن ازدواج می‌کند، نمی‌تواند بگوید می‌خواهم در خانه بنشینم. زن و شوهر، هر دو باید کار کنند. فقط هنگامی که زن باردار می‌شود، می‌تواند شش هفته مرخصی بگیرد. شما می‌دانید برای آن مادر و بچه‌ای که بعد از شش‌هفتگی باید فرد دیگری او را بزرگ کند، چه اتفاقی می‌افتد. این مادر همیشه دچار درگیری ذهنی است که هم باید کار کند و پول دربیاورد و هم به‌خاطر حس مادری، باید به فکر بچه‌اش باشد، ولی نمی‌تواند کاری بکند. این یعنی ظلم به این مادر. ارزش یک مادر در غرب در این حد است که با او مثل یک برده رفتار می‌شود. یک ماه و نیم مرخصی زایمان دارد، اما پس از آن باید به کارش برگردد.

گزارش تصویری | مصاحبه با خانم مرضیه هاشمی
به این ترتیب، زنان اروپایی و آمریکایی وقتی به خانه برمی‌گردند، زیر بار هیچ مسئولیت مادرانه‌ای نمی‌روند، چون می‌گویند ما هم در خارج از منزل کار می‌کنیم. این یک واقعیت زندگی مادران آمریکایی است. هنگامی که به آمریکا می‌روم، با خیلی از زنان در ارتباط هستم. دو ماه پیش که به آمریکا برگشتم، خیلی از آن‌ها از زنان مسلمان تعریف می‌کردند و با حسرت می‌گفتند زن مسلمان لازم نیست کار کند و می‌تواند در خانه بماند. باور کنید آن‌ها آرزو دارند مثل زنان مسلمان در خانه باشند، ولی نمی‌توانند.

* به نظرتان ریشه و علت اصلی این نابرابری‌ها در چیست؟
ریشه‌ی اصلی در تفکر مادی‌گرایانه و استعمار غرب است که می‌خواهد همه‌چیز را به نفع خود استفاده کند. اگر به صد یا صدوپنجاه سال پیش برگردیم و به جامعه‌ی اروپا و آمریکا نگاه کنیم، متوجه می‌شویم که نوع پوشش و سبک زندگی زنان به‌طور آشکار تغییر کرده‌ است. مثلاً آن زمان از لباس‌های گشاد و کلاه یا روسری استفاده می‌کردند، اما پوشش آن‌ها به‌تدریج عوض شده و به وضع موجود رسیده است. علت این موضوع هم دوری از دین است. دین آن‌ها کم‌رنگ و سکولاریسم بر زندگی‌شان حاکم شده است. دلیل دوم اندیشه‌ای است که در واقع صهیونیستی بوده و به جامعه‌‌ی آمریکا و اروپا رسیده است و آن سوءاستفاده از زنان برای رسیدن به مقاصد خود است.

* رهبر انقلاب بارها در صحبت‌های خود گفته‌اند که غرب دچار انحطاط و فروپاشی اخلاقی و اجتماعی شده است. شما به‌عنوان یک زن آمریکایی، مصادیق این انحطاط را در کجا می‌بینید؟
وقتی در جامعه‌ای خانواده‌ها از هم می‌پاشند و دین به معنای واقعی کم‌رنگ می‌شود، طبیعی است که خیلی از چیزها از بین می‌روند. متأسفانه الآن در غرب کاری کرده‌اند که زن‌ها همگی کار کنند. زن خانه‌داری که برای مراقبت از فرزندش در خانه می‌ماند، موجودی بی‌ارزش و سطح پایین تلقی می‌شود. این نگاه در غرب وجود دارد. این نکته را هم باید عرض کنم که متأسفانه در ایران هم برخی از خانم‌ها این دیدگاه منفی را درباره‌ی خانه‌داری پذیرفته‌اند و به این سمت گرایش پیدا کرده‌اند. به این عده باید بگویم که در خود غرب، خیلی از زنان با اینکه در بیرون از خانه هستند و نقش مادری و بنیان خانواده را فراموش کرده‌اند، می‌دانند اشتباه می‌کنند، اما به دلیل فشارهایی که بر دوش‌شان هست، نمی‌توانند کاری کنند.

* یکی از مسائل مهم از منظر جامعه‌شناسی، که نمایانگر تبلور یک تمدن است، دیدگاه آن جامعه پیرامون مسئله‌ی زن و خانواده است. در جوامع غربی نسبت به این دو، رویکردی وجود دارد که برای زنان شعار آزادی و حقوق بشر سر می‌دهد و منجر به ایجاد نهضت‌های فمینیستی می‌شود. غرب می‌پذیرد که خانواده از هم پاشیده است، ولی آن را در راستای پیشرفت و آزادی قلمداد می‌کند. با این وجود، به نظرتان آزادی زنان و شعارهای این مکتب‌ها محقق شده است؟
از فیلم‌های سینمایی هالیوود تا سریال‌هایی که در شبکه‌های تلویزیونی پخش می‌شوند، همه یک هدف دارند و آن این است که زنان غربی به اوج همه‌چیز رسیده‌اند و دیگر بهتر از این نمی‌شود. زنان در این برنامه‌ها در اوج رفاه هستند و حتی همسرانشان به‌گونه‌ای روشن‌فکر نشان داده می‌شوند که با زنان خود خوشبخت‌ هستند، درحالی‌که این با واقعیت خیلی فاصله دارد.

من فکر می‌کنم اول باید تعریف کنیم که آزادی چیست و چه کسی این آزادی را تعیین می‌کند. به نظرم آزادی تعریف‌شده در غرب، وسیله‌ای برای سوءاستفاده از زنان و حتی مردان است. آیا آزادی یعنی ما هرکاری می‌خواهیم، انجام دهیم؟ این آزادی با حیوان چه فرقی دارد؟ این ظلم به خود و دیگران است، نه آزادی واقعی. مصرف موادمخدر و مشروب و ترویج بی‌حیایی و بی‌عفتی در غرب، چیزی جز آسیب به خود و دیگران نیست. مفهوم حقوق بشر هم در غرب یک بازی است. شما ببینید آن‌ها با زنان خود چه می‌کنند. متأسفانه یک عده در کشورهای دیگر حرف‌های آن‌ها را باور می‌کنند. زنانی را می‌شناسم که سی سال است در زندان‌های آمریکا، آن هم در سلول‌های انفرادی، زندگی می‌کنند و هیچ‌کس جرئت ندارد حرفی بزند. به نظر شما، آیا با این وجود، آن‌ها چیزی از حقوق بشر فهمیده‌اند؟

اگرچه در حال حاضر بیشتر دوستان من از شیعیان آمریکایی هستند، ولی در میان همسایگان و مردم جامعه می‌بینیم که صبح تا شب درگیر هستند و چون موفقیت ازدواج در آنجا خیلی پایین است، بسیاری از افراد به‌راحتی طلاق می‌گیرند. به این ترتیب، بیشتر زنان به‌تنهایی زندگی می‌کنند و برای تأمین مخارج خود و فرزندی که گاهی پدرش معلوم نیست، کار می‌کنند.

* با توجه به رشته‌ی دانشگاهی‌تان و اشرافی که به مسئله‌ی رسانه دارید، به نظرتان بازنمایی چهره‌ی زن در رسانه‌های غربی تا چه حد به واقعیت نزدیک است؟
از فیلم‌های سینمایی هالیوود تا سریال‌هایی که در شبکه‌های تلویزیونی پخش می‌شوند، همه یک هدف دارند و آن این است که زنان غربی به اوج همه‌چیز رسیده‌اند و دیگر بهتر از این نمی‌شود. زنان در این برنامه‌ها در اوج رفاه هستند و حتی همسرانشان به‌گونه‌ای روشن‌فکر نشان داده می‌شوند که با زنان خود خوشبخت‌ هستند، درحالی‌که این با واقعیت خیلی فاصله دارد. مثلاً در همین فیلم «تک‌تیر انداز آمریکایی» می‌بینید که یک مرد قاتل به آن سر دنیا می‌رود، صدوچند نفر را می‌کشد و بعد به‌گونه‌ای نمایش داده می‌شود که به‌عنوان یک قهرمان ملی، با همسرش در اوج مدارا و مهربانی است و در نهایت به‌خاطر همسرش از کشتار دیگران دست برمی‌دارد. این یک دروغ است؛ چراکه اکثر مردان آمریکایی چنین رفتاری با همسرشان ندارند؛ چه برسد به یک آدم‌کش.

در فیلم‌ها و شبکه‌های تلویزیونی آمریکا، وقتی تصویری از یک خانم شاغل نشان داده می‌شود، در جایگاه شغلی بالا قرار دارد، پشت‌ میز می‌نشیند یا از مقامات ارشد سیاسی آمریکاست، درحالی‌که در واقع کارهایی که به بیشتر زنان سپرده می‌شود، کارهای عادی یا سطح پایین است. درصد زنانی که شغل‌های بالای سازمانی دارند، خیلی کم است. آمار رسمی خود دولت آمریکا نشان می‌دهد که به‌ازای هر دلاری که یک مرد آمریکایی درمی‌آورد، زن آمریکایی فقط ۶۷ سنت درآمد دارد. این آمار مربوط به زنان سفیدپوست است و تبعیض و ناعدالتی نسبت به زنان سیاه‌پوست و سرخ‌پوست به‌مراتب بدتر است. این وضعیت با تصویری که در رسانه‌های غربی از زن آمریکایی نشان داده می‌شود، خیلی فاصله دارد.

* این مسئله در رسانه‌های جوامع مسلمان به چگونه است؟ آیا ما توانسته‌ایم یک زن مسلمان یا مادر مسلمان را به‌درستی نشان دهیم؟
به نظر بنده، رسانه‌های ما در این زمینه اصلاً نتوانسته‌اند خوب عمل کنند. با اینکه خودم در این رسانه‌ها فعالیت می‌کنم، اما باید بگویم چهره‌ای که ما از زن نشان می‌دهیم، درست نیست. ما در ایران اداره‌ها و سازمان‌هایی داریم که در آن‌ها، محل اشتغال زن‌ها از مردها جداست. این موضوع در غرب خیلی بد جلوه داده می‌شود، ولی من به‌عنوان یک زن در این مکان‌ها آرامش بیشتری دارم. این در حالی است که متأسفانه نمی‌توانیم این مسئله و این سبک زندگی و کاری را در رسانه‌هایمان به‌خوبی به تصویر بکشیم.
آمار رسمی خود دولت آمریکا نشان می‌دهد که به‌ازای هر دلاری که یک مرد آمریکایی درمی‌آورد، زن آمریکایی فقط ۶۷ سنت درآمد دارد. این آمار مربوط به زنان سفیدپوست است و تبعیض و ناعدالتی نسبت به زنان سیاه‌پوست و سرخ‌پوست به‌مراتب بدتر است. این وضعیت با تصویری که در رسانه‌های غربی از زن آمریکایی نشان داده می‌شود، خیلی فاصله دارد.

اجازه بدهید به‌صورت مصداقی از همین برنامه‌ی کودک شروع کنیم. آیا ما واقعاً می‌خواهیم به فرزندانمان رقص و آواز بیاموزیم؟ یک مادر مسلمان با چه امیدی باید فرزندش را به دیدن این برنامه‌ها ترغیب کند؟ من اگر فرزند کوچک یا نوه‌ای داشتم، به او اجازه نمی‌دادم به تماشای این برنامه‌ها بنشیند. البته این نکته را هم باید بگویم که برنامه‌‌های ‌کودک‌ در غرب، محتوای بدتری نسبت به برنامه‌های داخلی دارند؛ چراکه آن‌ها زیرکانه تصویری نامناسب از زن به‌عنوان یک کالا عرضه می‌کنند.

باید بدانیم که رسانه‌های ما و تصویری که از زن نشان می‌دهند، الگوی خیلی از زنان مسلمان در ایران، لبنان، عراق و... است. وقتی که در سریال‌های ما، در اکثر خانواده‌ها دعوا و درگیری است، مخاطبان با مشکل مواجه می‌شوند و فرهنگی منفی در جامعه رواج پیدا می‌کند. پیام‌های بازرگانی هم به همین نحو هستند. در این پیام‌ها به‌گونه‌ای نشان داده می‌شود که زنان موفق نمی‌توانند چادری باشند و مردان موفق هم نباید ریش داشته باشد. بچه‌هایی نشان داده می‌شوند که گویی از نروژ یا دانمارک آمده‌اند و آشپزخانه‌ها هم حداقل پانزده متر است. این‌ها همگی مثال‌هایی از رسانه‌های ما هستند. باید در جای‌جای برنامه‌ها و محتوای رسانه‌ای، به مخاطبانمان که زنان و مادران مسلمان هستند، توجه بیشتری کنیم.

آیا شما راهکاری برای برون‌رفت از این وضعیت دارید؟
به نظرم ما می‌بایست در گام اول، صحبت‌های امام خامنه‌ای را از تابلوهای تبلیغاتی به عرصه‌ی عمل وارد کنیم تا بتوانیم آن انقلاب لازم را در رسانه‌های اسلامی به وجود بیاوریم. در گام بعدی، باید از افراد دلسوز و آن‌هایی که به دنبال حق هستند، استفاده کنیم. باید باجرئت به‌سراغ ریشه‌ی اصلی مشکلات برویم تا بتوانیم در عمل، اثرگذار باشیم.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
یحیی باباییان

دولت و ملت همدلی و همزبانی

همدلی و همزبانی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
یحیی باباییان

دعوت آیت الله وحید خراسانی به دعای همگانی برای ظهور امام زمان(عج)

قم - ایرنا - آیت الله ˈحسین وحید خراسانیˈ از مراجع تقلید، از همه مومنان خواست تا با قرائت دعای توسل برای تعجیل در ظهور امام زمان(عج) در شب نیمه شعبان دعا کنند.

به گزارش روز یکشنبه ایرنا از پایگاه اطلاع رسانی دفتر آیت الله وحید خراسانی، این مرجع تقلید در پیامی آورده است: اکنون که شما موفق به درک شب نیمه شعبان شدید در ساعت 11 شب همگی دست به دعا بردارید و از خدا بخواهید که ظهور موعود جمیع انبیا را میسر کند و قلب خاتم انبیا را به ظهور او مسرور کند.

آیت الله وحید خراسانی در بخش دیگر این پیام آورده است: خدا را شکر کنید بر این نعمت عظما و موهبت کبری که در زمان غیبت آن حضرت از قائلین به امامت او و از منتظران ظهور او هستید. 

پیام ادامه یافته است: امام زین العابدین(ع) به ابی خالد کابلی فرمود، ˈیا ابا خالد! اهل زمانِ غیبت او که قائلند به امامت او و منتظر ظهور اویند، افضل اهل هر زمانی هستند، چون خدا به آنها عقل و فهم و معرفتی داده که غیبت نزد آنها به منزله مشاهده است و آنها را در آن زمان به منزله کسی قرار داده که با شمشیر بین دو دست رسول خدا(ص) جهاد کنند و آنها هستند که به حق مخلص اند و به صدق شیعه ما هستند و در سرّ و علن داعیان به دین خدایند.ˈ

این مرجع تقلید در پایان این پیام افزوده است: اگر می خواهید با او باشید که با آن حضرت بودن منتهی الامال جمیع اولیا خدا است، هر روز آنچه میسر است برای آن حضرت قرآن بخوانید و آنهایی که نمی توانند، سوره ˈقل هو الله احدˈ را در هر حال بخوانند و جمع بین این دو، نور علی نور است و به مقتضای روایت معتبره هر کس که این کارش باشد، با اوست و با او بودن، با خدا و جمیع انبیا و اوصیا بودن است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
یحیی باباییان

نگاهی به هیولاهای مهربان در آثار هالیوودی

نگاهی به هیولاهای مهربان در آثار هالیوودی

نگاهی به هیولاهای مهربان در آثار هالیوودی                  

 «جن‌های آبی»؛ ترفند فراماسونرها در انیمیشن‌های غربی (استراتژی جذاب ولی مخرب برای کودکان)

هدف تشکیلات فراماسونری این است که تمام‏ دولت های جهان را باید تحت سیطره خود در آورد و دولتهایی بر پایه انکار خدا و جمهوری هایی بر مبنای «لا مذهب جهانی» تاسیس کند. «جن آبی» به عنوان هفتمین راز از فرامین شیطانی فراماسون ها، عنصری است که به اعتقاد آن ها باید در افکار عموم جهان نقش ببندد؛ اما به صورت القایی نرم و ظریف، تا جن به عنوان یکی از بهترین دوست های بشر معرفی گردند.

می توان به یقین اذعان کرد که مثلث کابالا ، فراماسونری و شیطان پرستی به دلیل برخورداری از خاستگاه، باورها، نمادها و ابزارهای مشترک هدف های مشترکی نیز تعقیب می کنند تا بر جهان حاکم شوند. آن ها برای تحقق این هدف از هیچ کوششی دریغ نمی ورزند و از هر وسیله و واسطه ای کمک می گیرند.

اگر به سیر سینمای سلطه جو هالیوود در چند دهه پیش نگاهی بی اندازیم، رد پای نمادهای مشترک این سه قطب را در فیلم ها و انیمیشن های غربی به وفور می بینیم که حاکی از قدرت آن ها و تلاششان برای دست یافتن به اهداف شیطانیشان است. آن ها به کودکان دنیا که آینده نسل بشر در فردای موعود آن ها به شمار می روند، توجه خاصی دارند و پیشبرد عقاید و معرفی نمادهایشان در انیمیشن ها از مهمترین استراتژی آن ها به حساب می آید.

می توان به طور خلاصه اهداف مشترک کابالیست ها ، فراماسونری ها و شیطان پرست ها را در این موارد دانست. اهدافی که بذر فکری آن را در سینما و انیمیشن به عنوان قدرتمند ترین رسانه های دنیا کاشته اند.

۱- نابودی تمام مظاهر توحید و یکتاپرستی در جهان.

۲-به دست گرفتن حکومت و قدرت در تمام کشورهای جهان از طریق  شبکه ی گسترده ی ماسونی در تمام ممالک دنیا.

۳-تخریب  مسجد الاقصی و کشف معبد سلیمان و بازسازی  آن  در  ابتدای  قرن ۲۱

۴-پرکردن معبد سلیمان از بت ها و نمادهای ماسونی به عنوان اصلی ترین پرستشگاه ماسونی.

۵-برقراری حکومت جهانی  شیطانی  به  پایتختی  معبد سلیمان در اورشلیم (بیت المقدس)

۶-به حکومت رساندن قدرتمندترین فراماسون با عنوان نمادیین ضدمسیح ( = (Antichrist(دجال) در ابتدای قرن ۲۱

هدف تشکیلات فراماسونری این است که تمام‏ دولت های جهان را باید تحت سیطره خود در آورد و دولتهایی بر  پایه انکار خدا و جمهوری هایی بر مبنای « لا مذهب جهانی » تاسیس کند. آن ها دین را یگانه دشمن بشریت می دانند به همین خاطر ایده آزادی از مذهب را تبلیغ و ترویج می کنند و معتقدند «ماسونیسم» یگانه حزبی است که با ادیان، عقاید و مقدّسات دینی به‏ شدّت مبارزه می‏کند.

در دنیای انیمیشن اگرچه به دلیل حاکم بودن عنصر ایجاز و تخیل نمی توان توقع داشت که فیلمسازان بسته به واقعیت های موجود فکر کرده و داستان سرایی کنند؛ اما با کمی کنکاش می توان به سیری صعودی در انیمیشن های غربی رسید که در آن حضور مستمر و هدفمند هیولاهای آبی رنگ در برابر دیدگان کودکان و نسل نوپای جوامع مختلف دنیا امری غیرقابل انکار است.

«جن آبی» به عنوان هفتمین راز از فرامین شیطانی فراماسون ها، عنصری است که به اعتقاد آن ها باید در افکار عموم جهان نقش ببندد؛ اما به صورت القایی نرم و ظریف، تا جن به عنوان یکی از بهترین دوست های بشر معرفی گردند. دوستانی قابل اطمینان از جنس آتش و شخصیت هایی که فیلمساز آگاهانه باقبح زدایی از آنها به ترویج قدرت و برتری شان در رسانه های جهان پرداخته است.

 بر همین اساس به هیولاهای آبی رنگ کارتون های غربی نگاهی داشته ایم تا با این استراتژی مخرب ولی جذاب بیشتر آشنا شویم؛ استراتژی که از سوی اربابان یهودی هالیوود، در ساختار فیلم ها به کار رفته، آرام آرام بدل به یک سنت هالیوودی می شود:



اسمورف ها از تولد تا کنون

در سال ۱۹۵۸کاراکترهای بامزه ای توسط یک طراح بلژیکی در داستان های کمیک استریپ خلق شدند که نامشان را اسمورف گذاشتند. پس از درگذشت خالق این کوتوله ها پسر او داستانک های مصور آنها را ادامه داد تا اکنون که با گذشت بیش از نیم قرن، این کوتوله های آبی رنگ به نام اسمورف ها در تمام جهان شناخته شده اند و خیل عظیمی از کودکان دیروز و امروز (به واسطه ی سری سه بعدی آنها) جزو طرفداران آنها هستند و تولیدات مختلفی اعم از انیمیشن دو بعدی و سه بعدی، فیلم سینمایی در دو نسخه که به زودی سری سوم آن هم ساخته می شود، تولید و پخش شده اند.

اما حقیقت امر این است که از همان ابتدا استراتژی طراح فراماسون بلژیکی بر این اساس بوده است تا قبح زدایی از جن هایی را آغاز گر باشد، که چه در فرهنگ یهودی پیشینۀ خوبی ندارند و چه در فرهنگ مسیحی اروپایی. شخصیت های اسمورف که مشخصا(به دلایلی که در انجیل و فرهنگ عامیانه غرب، از آن یاد شده) همان جن هستند، از اولین شخصیت های آبی رنگ هالیوود هستند که خود آغازگر سیر تولد شخصیت های کارتونی از این دست بوده اند و از این جهت مهم و قابل بررسی هستند. اسمورف ها به صورت گروهی و در جنگل زندگی می کنند(دور از تمدن بشری).

آنها کوچک اندام اند و مدام در جنب و جوش هستند و همچنین از قدرت فوق العادهای بهره مندند که نمایندۀ انسان ها (جادوگر) به دنبال آن هاست. اما در این داستان و شخصیت پردازی، گروهی که شخصیت های خوب داستان را تشکیل می دهند اسمورف های کوچک هستند و شخصیت بد داستان که مدام اسمورف ها را در خطر می اندازد و آزار می دهد جادوگری است که جزو معدود انسان های داستان به شمار می رود.

هدف اصلی در این انیمیشن و کمیک استریپ، نشان دادن چهره ای دوست داشتنی و بامزه از جن ها است که بیشتر از بعضی انسان ها قابل اعتماد هستند. مهم تر آن که کودکان بیش از بقیه امکان تماس و رابطه با این موجودات کوچک را دارند. این اولین قدم است که غرب، در راه استراتژی کارتون سازی برداشته است.



جنی (غول چراغ جادو)

یکی از شخصیت های بسیار محبوب در دنیای انیمیشن های دیزینی، «جنی» غول آبی چراغ جادو است که گویی تفاوت هایی با سایر غول های چراغ جادو در سینما دارد، او نه ترسناک است، نه خطرساز، نه سختگیر و نه حتی آنقدرها اهل جادو! (حداقل آنطور که به نظر می رسد) جنی که نام و جوهره اش وظیفه او را به دوش می کشد، در این انیمیشن موجودی بسیار شادزی و سرخوش است، و مهم تر آنکه صادق ترین فردی است که با علائدین در تعامل است و از همین رو، نه به عنوان یک غول حلقه به گوش، بلکه به عنوان یک دوست از نوع رفاقت های آمریکایی اش حکم یک مشاور و استراتژیست را برای علاءالدین دارد.

او نه تنها راه بد را برای احتمال انتخاب هم پیش پای اربابش نمی گذارد بلکه با بیان صریح عواقب آن، دوست خود را منع کرده و بهترین انتخاب ها را در سبد او قرار می دهد. جنی شخصیتی است که بسیار کمک دهنده و دلسوز است و می داند که نباید دست جعفر(جادوگر بیوفتد). او از جعفر گریزان است حال آنکه حداقل در منابع اصلی این داستان اینگونه نیست. جنی که یک غول همه کاره است از بسیاری جهات با جعفر همنشین و برابر است پس چرا و چگونه از دست او فراری است؟

این همان استراتژی و فلسفه ای است که سازندگان و اندیشمندان اندیشه هالیوودی به دنبال آن هستند، بازهم یک قبح زدایی از صورت و سیرت جن، و این بار در ساحت نام، اندیشه و رفتار خودش. در دنیای واقعی و بسیار بی رحم علائدین، هیچ کس بیش تر از جنی به فکر علاالدین نیست و او را به سمت نیک نامی و حتی عشقش به پرنسس سوق نمی دهد. جنی یک دوست تراز است. کسی که به شدت قابل اعتماد است و حتی در بدترین حالت (گرفتاریش به دست جعفر) رفاقت خود را زیر پا نمی گذارد. پس چه کسی بهتر از جن برای دوستی با آدم ها!!



جیمز سالیوان (هیولای آبی شرکت هیولاها)

بی شک شرکت هیولاها تا به امروز یکی از جذاب ترین و خلاقانه ترین تولیدات پیکسار و در کل دنیای انیمیشن بوده است. شرکت هیولاهای پیکسار همان اندازه که لذت بخش و جذاب است همان اندازه نیز هدف مند و با استراتژی ساخته شده. نظام ساختاری که در کوچکترین انتخاب ها در فیلم نقش داشته است. از یک چشم بودن شریک و دوست شخصیت اصلی، که در واقع مغز متفکر سالیوان است تا خود سالی که رنگ بندی مشهود آن به رنگ آبی شخصیت های زیادی را در ذهن زنده می کند.

«سالی» بهترین است. بله بهترین هیولا در ترساندن انسان ها به خصوص بچه ها. سالیوان کسی است که همیشه رکورد دار این کار است و به قول آقای آب دماغ، امید و پشت گرمی شرکت هیولاها و نسل آینده است. نسلی که باید سالی را به عنوان یک شاخص الگوی خود قرار دهد و این حرفی است که چندین بار در فیلم تکرار می شود. اما سالی آنقدر ها هم که به نظر می رسد ترسناک نیست یا لااقل وقتی که پای انتخاب در میان باشد او دوستی، محبت و امنیت را انتخاب می کند. آن هم برای چه کسی؟ کسی که به ظاهر در موضع دشمن سرسخت اوست و بیش از هرچیزی اول امنیت خود او و هم نوعانش را به مخاطره می اندازد. سالی به دنبال صلح است.

به دنبال دوستی و نشاط. او نمی تواند اصالت خود را که یک هیولا است تغییر دهد، اما در رفتار خود تغییر ایجاد می کند. آنجایی که سالیوان خود را در مقابل آینه کردار و اعمالش می بیند، شرمگین می شود و احساس گناه او تا صحنه های تبعید و پشیمانی او رهایش نمی کند. سالیوان بهترین دوست برای دختر بچه است. دختر بچه ای که ترسش از آن مارمولک نشان می دهد او ترس را به عنوان یک غریزه در وجود خود دارد. اما چه چیزی است که در این بین تنها موضع دوستی و امنیت را در مقابل سالیوان دارد؟ سالیوانی که علی رغم بهترین بودن در ترساندن و اصل رسالتش، بهترین دوست برای او محسوب می شود. کسی که بیش از پدر و مادر بچه حافظ امنیت اوست.

سالیوان نیز در ادامه قبح زدایی از هیولاهای آبی و ایجاد حس دوستی و قرابت بین ابنا بشر و جن به وجود آمده است. این احساس و تلقین توسط سازندگان به بهترین شکل خود در فیلم درآمده و باید گفت، سالیوان برای کودکان و حتی بزرگسالان به یکی از دوست داشتنی ترین شخصیت های دوران سینما بدل گشته است.



هیولاهای آبی در مردان ایکس

سری فیلم های مردان ایکس از جمله معروف ترین فیلم های ابر قهرمانی است که توسط هالیوود تولید شده است. بسیاری از مجلات معتبر دنیا نیز این فیلم را بهترین فیلم ابرقهرمانی سینما دانسته اند. شخصیت های مردان ایکس برگرفته از سری مجلات مصور شرکت مارول هستند که از سال ۱۹۶۳ در ایالات متحده آمریکا به چاپ می رسند. داستان مردان ایکس داستان تسلط انسان های جهش یافته بر نسل بشر است که در مقابل آن ها گروه مردان ایکس، قصد دارند با شکست آن ها، زندگی مسالمت آمیز جهش یافته ها با انسان ها را رقم بزنند. هر دو گروه نماد قدرت هستند و قدرت برتر که نزد مردان ایکس است.

در مجموعه مصور و فیلم مردان ایکس، شخصیت هایی وجود دارند که تماما به رنگ آبی هستند و از قدرت زیادی نیز برخوردارند. یکی از آن ها که زنی جهش یافته و با قدرت تغییر شکل است در گروه منفی جهش یافته ها قرار دارد و دیگری مرد پرقدرتی است که بدنی پر مو به شکل گوریل دارد و از قدرت بدنی بالایی برخوردار است. نکته ای که در هر دو این شخصیت ها یکی است قدرت مافوق بشری آن هاست و نیل تسلط آن ها بر نوع بشر.

پرفسور ایکس در هدفی مهم تصمیم دارد که از این قدرت برای ایجاد صلحی بزرگ و بادوام میان انسان ها و فرا انسان ها استفاده کند. در این جا است که حس اعتماد میان انسان و هیولای آبی دوباره شکل می گیرد و انسان کمک هیولای آبی را برای نجات از دست موجودات شرور می پذیرد. پذیرشی که بشر ناگزیر از قبول آن است. چراکه در هر دو سوی او هیولاهای آبی رنگ قرار دارند و انسان را در منگنه ای به نام قدرت تسلط قرار داده اند. انسان که در این فیلم اصالت بر نجات اوست، چاره ای جز پذیرش قدرت و تسلط هیولای آبی را ندارد.

 

آواتار

در فیلم پرفروش و موفق آواتار به کارگردانی جیمز کامرون، نمادها و مضامین مختلفی نهفته است که از آیین هندو، خدایان چین و عرفان شرقی تا اهداف ماسونی اربابان یهودی هالیوود در آن وجود دارد ؛ اما در اینجا نکته ای که ما قصد داریم در بررسی آن به نتیجه ای مشترک در جریانی هالیوودی برسیم، تحلیلی بر شخصیت های آواتار فیلم است که به رنگ آبی در فیلم نشان داده شده اند.

فیلمساز در استفاده از نماد (بلو جن، جن آبی) در فیلم، بسیار آگاهانه سود جسته. چراکه آن را در تار و پودی گسست ناپذیر در ساختار شخصیت آواتار طراحی کرده است. آواتار مدیومی است که انسان ها( سربازان آمریکایی) با تسلط بر او می توانند بر موجودات فرا زمینی تسلط و آگاهی یابند. آواتاری که در فیلم شخصیت اصلی است در واقع همان سرباز معلول آمریکایی است که می تواند بر نوع مونث موجودات آبی تسلط یابد. تسلطی که به مثابه تسلط بر سرزمین و عقیده آن ها است. چراکه زن در نماد شناسی شرق و غرب نشانه سرزمین و عقیده است. (در انجیل به عنوان کشتزار و سرزمین معرفی می شود)

فیلمساز، آواتار را راهرویی مدنظر قرار داده که انسان برتر(نژاد برتر در فیلم همان ارتش آمریکا معرفی می شود که در واقع ادامه حیات نسل بشر در گرو موفقیت آن هاست) با عبور از آن می تواند به انرژی برتر دست یابد. انرژی برتر که در فیلم همان سنگ به خصوص دارای انرژی است، در واقع همان راز تسلط بر جهان است که توسط اربابان فراماسونی از زمان بعد از یهود طراحی شده است. رازی که برای رسیدن به آن، تسلط بر چند راز و قدرت لازم است و تسلط بر جن آبی در جایگاه هفتمین راز در این میان قرار دارد. ساختار فیلم و طراحی شحصیت ها به خوبی توانسته این تسلط را دراماتیزه کند تا بیننده با احساس همزاد پنداری خود را با جریان موجود در فیلم یکی بداند.

تسلط بر آواتار ها در واقع در انتهای فیلم باعث نتیجه مطلوب می شود. چراکه موجود آبی رنگ مونث حتی پس از آگاهی از واقعیت و شناخت سرباز آمریکایی، آن را می پذیرد و از قالب آواتاری او گذر می کند تا خود او را بدست آورد. اما این نکته که تمام آن موجودات به واسطه حضور آواتار آبی رنگ در میان آن ها و زندگیشان، آن را پذیرفته اند و در انتها فرماندهی او را قبول می کنند، نکته ای است که فیلمساز در آن از مفهومجن آبی بیشترین و بهترین استفاده را برده است.



هیولاها علیه بیگانگان (بی.او.بی)

انیمیشن هیولاها علیه بیگانگان نیز فیلم دیگری است که در آن برای قبح زدایی از جن آبی از فرمول های داستان گویی کودک استفاده شده تا این موجود را نه تنها دوستی برای انسان ها و بچه ها معرفی کند، بلکه او را موجودی برای نجات انسان ها و جهان از شر بیگانه ها معرفی می کند، تا بلو جن این بار به عنوان یک قهرمان و ناجی معرفی شود. قهرمانی که علی رغم قدرت های خاصش، چهره و شخصیتی دوست داشتنی دارد و در روابطش با انسان ها نشان می دهد که مهربان تر از چیزی است که راجع به او فکر می کنند.

بی. او .بی که در یک آزمایش از گوجه فرنگی تبدیل به یک هیولای ژله ای آبی رنگ شده در واقع یکی از نمادهای اصلی ماسونی دیگر را در خود دارد و آن چشم دجال است. البته دجال در روایات متعددی از اسلام و مسیحیت نیز آمده اما فراماسون ها از آن(تک چشم) به عنوان یک نماد در ترویج عقاید خود سود می برند. نمادی که در فیلم های بسیاری همچون هری پاتر، ارباب حلقه ها و ... از آن استفاده شده است و حتی بر روی دلار نیز نشانه ای از آن دیده می شود.

در انیمیشن هیولاها علیه بیگانگان شخصیت دیگری که علیه انسان ها قیام کرده و قصد نابودی آن ها را دارد یک روبات عظیم الجثه است که او نیز چهره ای همچون مشخصات دجال دارد. شخصیت بی .او. بی که خنگ و در واقع بی مغز طراحی شده است در دیالوگی طنز، روبات غول پیکر را خویشاوند خود می خواند که در متن اصلی دیالوگ فیلم نیز تعبیری همانند استفاده شده است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
یحیی باباییان