باید انتخاب می کردم برم یا بمونم؟ باید معلوم می کردم می خوامش یا نه؟ لباس چی بپوشم؟ باهاش حرف بزنم یانه؟ بهش بخندم یا نه؟ چطور نگاهش کنم؟از نگاهم چی رو باید بفهمه؟اگه این کار رو بکنم دلم خنک میشه یا...؟اون چی فکر می کنه مهمه یا من برا چی این کاررو انجام دادم؟اساسا چی مهمه؟

دو راهی زندگی

در مسیر زندگی دو راهی های زیادی سر راهت قرار می گیره وتو باید انتخاب کنی؛کدام ؟

انتخاب بعضی اصلا مهم نیست و اساسا اون انتخابها ،اصلا انتخاب نیست سلیقه است.ولی بعضی انتخابها سرنوشت ساز و شاید زمینه ساز سرنوشته. گاهی مهم بودن انتخابمان را توجه داریم و گاهی نه ،فکر می کنیم این هم سلیقه است در حالیکه شاید یک حرکت کوچک اتفاق بزرگی برای من پیش بیاره.

پیشتر از این ، محرم یا زمان جنگ زیادتر به گوش می خورد که:

"کل یوم عاشورا و کل ارض کر بلا"

زمان جنگ اینطور فکر می کردم که همین مرز ما مثل کربلاست و روز جهاد مثل روز عاشورا. ولی وقتی زمان طی شد ومشکلات و امتحانهای خدا توی زندگی هر روز برام پیش اومد ، طور دیگری فهمیدم.

در لحظه ی انتخاب، تو باید خود را در کربلا و روز عاشورا ببینی و بدانی هر حرکت تو شاید به نظر خودت مهم نباشه ولی در جریان زندگیت تاثیر گذاره .

حال چه چیز را انتخاب کنم؟ کدام گروه و دسته را اعم از سیاسی و اعتقادی انتخاب کنم؟ انتخاب کدام لباس برای من با این موقعیت و شرایط اجتماع مناسبه؟ این لباس مرا به کدام گروه و دسته نزدیک می کند؟ من رو شبیه کدوم طرز فکر می کنه ؟ که شبیه هر کدوم بشم اون گروه رو تقویت کردم . تعداد خودش در نگاه مردم تاثیر می ذاره و خودش نوعی تبلیغه ! توی زبونهای مردم هم این کلام میاد که همه اینو می پوشن و همه این کارو می کنن من نباید مثل عقب افتاده ها بشم باید بروز باشم.بروز بودن خوبه ولی نباید با بروز بودن روزگار و سرنوشتم سیاه بشه؟! در زمان محرم سال 60 قمری زنان کوفه هم که خواستن از هم عقب نیفتن، خانواده هاشون رو سیاه بخت کردن. هر انتخاب من ، مرا در سپاه امام حسین قرار می دهد ویا گروه مقابل و یا نزدیک به آنها.

این انتخاب کردن و اهمیتش فقط برای جامعه و میدون جنگ نیست، در خانه هستم و کنارهمسرم ؛چه بگویم؟ چه بخواهم ؟گفته و خواسته ی من ، گفته و خواسته ی چه کسانیست؟ و....اگر خودم و زندگیم رو جدی بگیرم و در هر لحظه مراقبت کنم ، هر شب موقع خواب که روزم رومرورمی کنم ، از خودم شرمنده نیستم!

اگرزندگی را لهو و لعب نبینی و جدی بگیری و مراقب هر لحظه از زندگیت باشی، وقتی چشم باز کنی و به پشت سرت نگاه کنی ،سربلندی ! چون حواست جمع بوده و خطا نکردی و کلیت زندگیت بی غلطه. چون حواست بوده هر لحظه داری انتخاب می کنی تو کدوم سپاه باشی!

صحنه عاشورا جدیه وسپاه امام و یزید هم شوخی نیست اونی که مهمه "انتخاب" توست که با انتخاب تو جزء کدوم گروه قرار می گیری

دو راهی انتخاب هر لحظه هست ولی ما توجه نمی کنیم. گاهی بی فکر می گیم و می خندیم ، بعد که توجه می کنیم ، با خودمون می گیم کاش نگفته بودم ، کاش نمی خندیدم ، کاش...

چرا پشیمون می شیم ؟ چون در لحظه گفتن و خندیدن خودم رو در دو راهیه انتخاب نمی بینیم ،اصلا فکرش رو هم نمی کنیم که راه دیگری هم هست .

کل زندگی رو باید وسیله سعادت و خوشبختی دید و از هر لحظه ی خودت ، برای رسیدن به خوشبختی مراقبت کنی.

کسانی که توجه می کنن و مراقبت دارند هر لحظه حتی بمقدار جزئی به مقصد نزدیک می شن .مثلا دانش آموزی که سر کلاس با حواس جمع و با توجه به حرفای معلمش گوش می ده و هر شب مطالعه می کنه ،شاید کی بازیگوشی بکنه ولی در نهایت کارموفقیت بیشتری داره.

توی کلاس زندگی دنیا هم اگه دانش آموز دقیق و با هوشی باشی ،عاقبت بخیری نصیبت میشه.

پس رمز موفقیت یادت نره "کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا"

صحنه عاشورا جدیه وسپاه امام و یزید هم شوخی نیست اونی که مهمه "انتخاب" توست که با انتخاب تو جزء کدوم گروه قرار می گیری.

یک حرفه دیگه! توی یک حدیثی دیدم که امام صادق علیه السلام فرمودند: " قبل از هر کاری کمی تامل کن "قبل از هر کاری موقع تصمیم گرفتنه که اون کار را بکنم یا نه ؟ قبل از هر پاسخی بیندیشم که چه جوابی بدم راست یا ... ؟ دروغ چه پیامد هایی برام داره ؟

پس دنیا رو جدی بگیر و بازی و شوخی نبین.یادت باشه "کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا"

قبل از هر کاری کمی تامل و تفکر.برا همدیگه دعا کنیم تا در "دو راهی های انتخاب " بهترین را انتخاب کنیم. یاعلی