پروردگارا

به من آرامش ده تا بپذیرم آنچه را که نمی توانم تغییر دهم .

 دلیری ده تا تغییر دهم آنچه را که می توانم تغییر دهم .

بینش ده تا تفاوت این دو را بدانم .

مرا فهم ده تا متوقع نباشم دنیا و مردم آن مطابق میل من رفتار کنند.

هنگامی که به دنیا می آیی همه می خندند در حالی که تو می گریی ،پس ای عزیز زندگیت را چنان بگذران که در روز مرگ در حالی که همه می گریند  و تو تنها کسی باشی که می خندی . 

 

آن روز که همه به دنبال چشم زیبا هستند ، تو به دنبال نگاه زیبا باش ! 

  

ای صد افسوس که چون عمر گذشت ،معنیش می فهمیم

کاین سه روز عمر از عمرم به این ترتیب گذشت

کودکی بی حاصل،نوجوانی باطل ،وقت پیری غافل

به زبانی دیگر

کودکی در غفلت،نوجوانی شهوت،در کهولت حسرت

آدمیزاد هر چه انسان تر می شود، چشم به راه تر می شود.
این حقیقت زیبایی است که همیشه می درخشد

آنجا که چشمان مشتاقی برای انسانی اشک می ریزد، زندگی به رنج کشیدنش می ارزد. 

 

اگر ایمان نباشد زندگی تکیه گاهش چه باشد؟
اگر عشق نباشد زندگی را چه آتشی گرم کند ؟
اگر نیایش نباشد زندگی را به چه کار شایسته ای صرف توان کرد ؟
اگر انتظار مسیحی ، امام قائمی ، موعودی در دل نباشد ماندن برای چیست ؟
اگر میعادی نباشد رفتن چرا؟
اگر دیداری نباشد دیدن چه سود؟
و اگر بهشت نباشد صبر و تحمل زندگی دوزخ چرا؟ اگر ساحل آن رود مقدس نباشد بردباری در عطش از بهر چه؟ 

 

زندگی را با بیداری و با چشمانی باز بگذرانیم که سالها چشم بسته خواهیم خفت. 

 

در نهان به آنانی دل می بندیم که دوستمان ندارند و در آشکار از آنانی که دوستمان دارند غافلیم، شاید این است دلیل تنهایی مان..

 

وقتی که دیگر نبود من به بودنش نیازمند شدم.
وقتی که دیگر رفت من به انتظار آمدنش نشستم
وقتی که دیگر نمی توانست مرا دوست بدارد
من او را دوست داشتم
وقتی او تمام کرد
من شروع کردم
وقتی او تمام شد
من اغاز شدم
و چه سخت است تنها متولد شدن
مثل تنها زندگی کردن
مثل تنها مردن  

 

ایمان زاییده ای ایدوئولوژی ارزش دارد ، نه ایمان ارثی یا تقلیدی . 

 

خدایا!مرا به ابتذال آرامش و خوشبختی مکشان. اضطرابهای بزرگ ٫ غم های ارجمند و حیرت های عظیم را به روحم عطا کن . لذتها را به بندگان حقیرت ببخش و درد های عظیم را به جانم ریز

اشک ، زیباترین شعر و بی‌تاب ترین عشق و گدازان‌ترین ایمان و داغ‌ترین اشتیاق و تب‌دارترین احساس و خالص‌ترین گفتن و لطیف‌ترین دوست داشتن است که همه، در کوره یک دل، به هم آمیخته و ذوب شده‌اند و قطره‌ای گرم شده‌اند،و نامش اشک است.

 

سیاست در برابر صداقت دیگران خیانت و صداقت در برابر سیاست دیگران حماقت است.

 

پیش از آنکه بیندیشی تا چه بگویی؟ بیندیش که چه میگویم؟ 

 

 روزی از روزها ،
شبی از شب ها ،
خواهم افتاد و خواهم مرد ،
اما می خواهم هر چه بیشتر بروم .
تا هرچه دورتر بیفتم ،
تا هرچه دیرتر بیفتم ،
هرچه دیرتر و دورتر بمیرم .
نمی خواهم حتی یک گام یا یک لحظه ،
پیش از آن که می توانسته ام بروم و بمانم ،
افتاده باشم و جان داده باشم ،
همین . 

 

اگر می خواهید حقیقتی را خراب کنید ، خوب به آن حمله نکنید، بد از آن دفاع کنید.

 

در برابر وحشی ترین تازیانه ها ،
سکوت مردانه و غرور آمیز مرد نباید بشکند.
در برابر هیچ دردی،لب مرد به شکوه نباید آلوده گردد. 

من از نالیدن بیزارم.
سنگین ترین دردها و خشن ترین ضربه های آفرینش،
تنها می توانند مرا به سکوت وادارند.
نالیدن، زاریدن، گله کردن، شکایت، بد است...

ایمان بی عشق، اسارت در دیگران است و عشق بی ایمان، اسارت در خود

اینکه می گویند امام زمان خودش می آید و همه چیز را درست می کند و ما کاری به این کارها نداریم"بینش یهودی" است.

در دردها دوست را خبر نکردن خود یک نوع عشق ورزیدن است . 

  

خدایا ... در برابر آن چه انسان ماندن را به تباهی می کشد ، مرا با " نداشتن " و " نخواستن "رویین تن کن. 

 

نوروز تجدید خاطرة بزرگی است: خاطرة خویشاوندی انسان با طبیعت.

دیکتاتوری و ازادی از انجا ناشی نمی شود که یک مکتب خود را حق میشمارد یا ناحق...

بلکه از اینجا ناشی میشودکه ایا"حق انتخاب"را برای دیگران قائل است یا قائل نیست!! 

 

نان دیگران ، دغدغه داشتن و برای کسب آن تلاش کردن ، در نخستین قدم ، دغدغه نان را در خویش کشتن و نان خویش را از دست نهادن است. 

  

اگر نابغه هستند ، مرد کار نیستند .
و اگر مرد کار هستند ، مرد اندیشه و فهم نیستند
و اگر هر دو هستند ، مرد شمشیر و جهاد نیستند
و اگر هر سه هستند ، مرد پارسایی و پاکدامنی نیستند
و اگر هر چهار هستند ، مرد عشق و احساس و لطافت روح نیستند .
و اگر همه این ها هستند ، خدا را نمی شناسند و خود را در ایمان گم نمی کنند. 

 

بگذار شیطنت عشق چشمان تو را بر عریانی خویش بگشاید.هرچند حاصل آن جز رنج و پریشانی نباشد ,اما کوری را هرگز بخاطر آرامشش تجربه مکن...

شرافتِ مرد ، به بکارتِ زن میماند! ...
یکبار که لکه دار شود ، دیگر قابل جبران نخواهد بود! ...

  

خدایا تقدیر مرا خیر بنویس

آنگونه که آنچه را تو دیر می خواهی من زود نخواهم

و آنچه را تو زود می خواهی من دیر نخواهم